فهرست مطالب بانك مقالات جهاني شدن GLOBALIZATION

 

لینک زیر را حتماً کلیک کنید:


 

   

 دانلود           مقالات سال 1388    جهانی شدن - دانلود کتاب

                     جهانی شدن - دانلود فیلم   

 

  مراکز فروش کتاب جهانی سازی و اندیشه های سیاسی متفکران عرب

فروش آنلاین کتاب: شیعه شناسی اهل سنت مجلد اول جدید 


 

 منبع‌شناسي - كتاب‌     مطالب پیشین    همايش‌ها    ديدگاه‌ها             اخبار جهانی شدن     

منبع‌شناسي - پايان نامه               مقالات به زبان عربی                منبع‌شناسي - مقاله             

      *********************************

بخش پيشين وبلاگ: 

 مقالات و کتاب‌ها - 1 

مقالات و کتاب‌ها - 2 

مقالات و کتاب‌ها - 3 

مقالات و کتاب‌ها - 4

 

 دانلود متن کامل مقاله حدیث ثقلین و پژوهش قوام الدین محمد وشنوی درباره آن

 وب‌گاه شیعه شناسی  

 کتاب جهانی سازی و متفکران عرب -دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی اینترنت و هویت ملی - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی  شیعه شناسی اهل سنت - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی اندلس - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینیابن خلدون - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

 

مقالات تمام متن علمی - پژوهشی جهانی شدن PDF

توسعه كالبدي تهران در فرايند مدرنسيم، پست مدرنيسم و جهاني شدن

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/53413822903.pdf

 شیعه‌شناسی اهل سنت - جلد اول (آشنایی با شرایط نوین جهان اسلام)

http://www.ihcs.ac.ir/UploadedFiles/10/12/11267.pdf

دو جهاني شدنها و جامعه جهاني اضطراب

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/50613822106.pdf

جهاني شدن و پيامدهاي چالش برانگيز آن براي تعليم و تربيت

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/52313820406.pdf

زنان و تحولات ساختاري خانواده در عصر جهاني شدن

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/61713830202.pdf

تعامل جهاني شدن، شهروندي و دين

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/50613801806.pdf

ابعاد جهاني شدن

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/581138015721.pdf

جهاني شدن، منطقه گرايي و دولت - ملت ها

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/51913814202.pdf

مفهوم جهاني شدن اقتصاد؛ فرايندي قابل تحليل

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/64513831301.pdf

جهاني شدن، انقلاب اطلاعاتي و تعليم و تربيت: با تاكيد بر ديدگاه ژ.ف.ليوتار

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/66313830802.pdf

فرايند جهاني شدن حقوق كيفري

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/53413800403.pdf

جهاني شدن، تمدن و شهرنشيني

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/64513810507.pdf

جهاني سازي يا محلي سازي؟: نقدي بر تئوري زمان جهاني آنتوني گيدنز و طرفداران او

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/530138118408.pdf

نظر متخصصان تربيت بدني درباره اثر جهاني سازي بر راهبردهاي تربيت بدني و ورزش

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/64913861703.pdf

تاثير جهاني سازي بر هويت ملي و هويت جهاني (با تاکيد بر رسانه هاي ارتباطي نوين)

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/4004713892204.pdf

حدیث ثقلین و پژوهش قوام الدین محمد وشنوی درباره آن

http://alavi.ihcs.ac.ir/?_action=showPDF&article=461&_ob=f845b64a1f460eafd77040548efa0f88&fileName=full_text.pdf

ابعاد جهاني سازي آموزش عالي

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/43013871709.pdf

نقش بسترهاي چند بعدي پرورش خلاقيت كاركنان در جهاني سازي سازمانهاي ايران

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/41813861707.pdf

جهانشمولي هسته اي و نقد نظري آن

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/71613910111.pdf

انقلاب اسلامي ايران و مجددان بزرگ مذهب شيعه (کامیار صداقت ثمرحسینی)

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/38313913102.pdf

درباره شیعه‌شناسی - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

ادامه نوشته

بیداری اسلامی، شکافی عمیق در مبانی نظریه‌ی سیاسی شیوخ سلفی

 
 
 
دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی - استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
 
 
 
 
 
 
پیش‌فرض غالب نظرات شیوخ رسمی سلفی، پذیرش حکومتِ حاکم ظالم و حرمت خروج علیه آن به عنوان اصلی برآمده از دین است و طبق آن تنها زمانی خروج مشروع است که حکم تکفیر حاکم صادر شده باشد. نوشتار حاضر نگاهی گذرا به موضع امام خمینی (رحمت الله علیه) در قبال قیام علیه ظالم و مقایسه‌ی آن با دیدگاه شیوخ سلفی است.
  
گروه سیاسی برهان/ دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی
 مهم‌ترین پیامدِ قیام‌های جهان عرب در سال‌های 1432 تا 1433ق که آن را باید مهم‌ترین عرصه‌ی بیداری اسلامی قلمداد کرد، محکوم کردن ظلم و تجدیدنظر در باب حکومت حاکم ظالم است. این در حالی است که چندین دهه پیش‌تر، امام خمینی(رحمت الله علیه) قیام علیه حکومت حاکم ظالم را تکلیفی شرعی قلمداد کردند و جهت حفظ اسلام آن را واجب دانستند. از این رو، جهان اسلام یک بار دیگر خود را نیازمند تجربه‌ی ظلم‌ستیزی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) می‌یابد. تجربه‌ای که با عنایت به دیدگاه‌های تقریبی و وحدت‌آفرین حضرت امام خمینی، در صورت تبیین مناسب آن، به سهولت قابل انتقال است.
 
 مسئله‌ی عدالت و به ویژه عدالت حاکم، از مسائل مطرح در حوزه‌ی کلام و اعتقادات اسلامی است. برای مثال، رساله‌ی «العقیده‌ الطحاویه» اثر طحاوی[1]  (230 تا 321ق) یکی از مراجع اعتقادی معروف اهل سنت است که در بند 72 آن، به ضرورت پیروی از حاکم ظالم و عدم خروج بر او، به عنوان یک اصل اعتقادی اشاره شده است (الطحاوی الحنفی، 1397، ص 11). شیوخ سلفی مانند ناصرالدین آلبانی (1333 تا 1420ق) در شرح فراز مذکور از آن کتاب، صراحتاً قیام و حتی کودتا بر ضد حکومت‌های عربی را بدعت دانسته‌اند (آلبانی، 1394، ص 33). از دیگر شارحان معاصر سلفی «عقیده طحاوی» عبارت‌اند از: عبدالعزیز بن باز (1330 تا 1420ق)، محمد بن صالح العثیمین (1347 تا 1421ق) و عبدالله بن عبدالرحمن الجبرین (1352 تا 1430ق) که همگی بر حرمت خروج بر حاکم نظر داده‌اند..[2]
 عقیده‌ی پذیرش ظلم، عقیده‌ای است که در مقاطعی از تاریخ اسلام شکل گرفته و به تدریج وارد مراجع اعتقادی شده است. به طور کلی، منابع مرجع آن، در قالب منابع حدیثی، اعتقادی و فتاوی فقهی طبقه‌بندی می‌شوند. منابع حدیثی عموماً شروحی است که محدثان بر ذیل روایات مربوط به خروج بر حاکم مسلمان نگاشته‌اند. غالب فتاوی شیوخ سلفی در این زمینه مستند به همین روایت‌ها هستند که عمدتاً در باب‌های مربوط به «امارت» یا «فتنه‌های آخرالزمان» در کتاب‌هایی مانند «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و دیگر کتاب‌های حدیث اهل سنت نقل شده‌اند. برای مثال، به موجب روایتی از ابوهریره در «صحیح بخاری» (البخاری، 1400، حدیث 7137) و «صحیح مسلم» (مسلم، 1412، حدیث 1835) حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
 «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من أطاع امیری، فقد اطاعنی و من عصی امیری فقد عصانی» هر کس مرا اطاعت کند، اطاعت خدای کرده است و هر کس که از امر من نافرمانی کند، از امر خدای نافرمانی کرده است و آنکه امیر مرا اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و آنکه امیر مرا نافرمانی کند، از من نافرمانی کرده است.
 خاطر نشان می‌شود در پاره‌ای از این روایات تأکید شده است که اطاعت از امیر، مقید به غیر معصیت خدا شده است؛ ولی این قید، در ادبیات سلفیه‌ی رسمی، به معنای پذیرش حق مردم جهت قیام بر حاکم مسلمان (هرچند فاجر) نیست. برای مثال، در حدیثی از عبدالله بن عمر در «صحیح بخاری» (البخاری، 1400، حدیث 7144) آمده است: «السمع و الطاعه علی المرء المسلم فیما أحب و کره، ما لم یؤمر بمعصیه فإذا أمر بمعصیه فلا سمع و لا طاعه» فرمان‌برداری و اطاعت مادام بر انسان واجب است که معصیت خدا نباشد، در معصیت خدا، اطاعت و فرمان‌برداری نیست.
 به لحاظ منابع فتاوی فقهی، امروزه سایت‌های رسمی شیوخ سلفی مرجعی مهم در این زمینه‌اند. علی حلبی در کتاب «البراهین الواضحات فی حکم المظاهرات» فهرست اسامی مؤسسات افتاء و شیوخی را که حکم بر حرمت خروج بر حاکمان ظالم و ستمگر داده‌اند، چنین نام برده است (حلبی، 1432، صص 15 و 16):
 1. هیئت علمای کبار عربستان سعودی.
2.شورای دائمی بررسی‌های علمی و افتاء عربستان سعودی.
3.مرکز امام آلبانی.
4.عبدالعزیز بن باز.
5.ناصرالدین آلبانی.
6.محمد بن صالح العثیمین.
7.عبدالعزیز آل‌‌الشیخ.
8.عبدالمحسن العباد.
9.عبدالله بن سلیمان المنیع.
10.صالح بن  فوزان الفوزان.
11. بکر عبدالله ابوزید.
12. عبدالله بن غُدَیّان.
13.صالح الغصون.
14.عبدالعزیز الراجحی.
15. صالح آل‌الشیخ.
16.عبدالوهاب بن ابراهیم أبوسلیمان.
17. عبدالله بن عبدالمحسن الترکی.
18. عبدالله بن محمد آل‌الشیخ.
19. أحمد بن علی سیر المبارکی.
20. صالح بن عبدالله المطلق.
21. محمد بن عبدالکریم العیسی.
22. صالح بن عبدالرحمن الحصین.
23. سعد الحُصَیّن.
24.عبدالله بن محمد خُنَین.
25. عبدالکریم بن عبدالله الخُضَیر.
26.محمد بن حسن آل‌الشیخ.
27. یعقوب بن عبدالوهاب الباحسین.
28.علی بن عباس الحکمی.
29.محمد بن محمد المختار الشنقیطی.
30.قیس بن محمد آل‌‌الشیخ مبارک.
31. مشهور بن حسن آل‌سلمان.
32.علی بن حسن الحلبی.
33.محمد بن موسی آل‌نصر.
34.ابواسحاق الحوینی.
35.محمد بن علی فرکوس.
36.باسم الجوابره.
37.حسین العوایشه.
38.اکرم زیاده.
39. زیاد العبادی.
 کارکرد چنین تفاسیری از این روایات، ایجاد قابلیت پذیرش ظلم در جوامع اسلامی بود. در تاریخ معاصر جهان اسلام، این عقیده ابتدا با پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1399ق) به چالش کشیده شد. انقلاب اسلامی ایران زمانی پیروز شد که توانست قابلیت پذیرش ظلم و استعمار را در میان مردم جامعه از میان بردارد. این کار توسط سه تن از مجددان بزرگ مذهب شیعه، یعنی امام خمینی، علامه عبدالحسین امینی و علامه سید محمدحسین طباطبایی روی داد. آنان با نوآوری‌های عظیم خود در فقه سیاسی، فقه تاریخ (اعتقادات) و علوم قرآن، زمینه‌ساز فرهنگی در میان جامعه و نخبگان مذهبی شدند که اصولاً قابلیت پذیرش حکومت نظام جائر بر آنان ناممکن گشت و تا این بستر زنده و پویا باشد، انقلاب اسلامی ایران در مسیر صحیح خود حرکت می‌کند.
 توجه شود که مقدم بر اصل ولایت فقیه حضرت امام خمینی، اصل ولایت قرار دارد که علامه امینی بیشترین سهم را در احیای آن در دوران معاصر دارد. حاکمان ظالم و استعمارگر تنها زمانی می‌توانند حکومت کنند که ابتدا قابلیت پذیرش ظلم را مهیا کرده باشند (ن. ک. به: صداقت ثمرحسینی، زمستان 1391، صص 25 تا 35). هرچند این انقلاب در فضایی شیعی و البته مبتنی بر نگرش تقریب مذاهب اسلامی روی داد، اما توانست برای دیگر ملت‌ها، زمینه‌ای اساسی جهت مقایسه و تجدیدنظر در اعتقاد به پیروی از ظلم را فراهم سازد. دکتر ناصف نصار (فیلسوف سکولار لبنانی)، در نوشتاری که آن را سال‌ها پیش از قیام‌های سال 1432ق نوشته است، چنین به تجربه‌ی بکر و تازه‌ی اعراب در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران اشاره می‌کند:
 انقلاب اسلامی پدیده‌ای شگفت‌انگیز در تاریخ جهان اسلام و در تاریخ جهان سوم است. شگفتی آن، چه در مردم انقلابی‌اش، چه در ریشه‌های آن و چه در شیوه‌ی سرنگونی تاج‌وتخت شاه، نمایان است و از این رو، آن انقلاب پدیده‌ای باشکوه و حیرت‌انگیز است. در تاریخ معاصر جهان عرب، تا کنون هیچ پدیده‌ای مانند انقلاب اسلامی ایران و یا حداقل شبیه به آن روی نداده است. تحولات سیاسی‌ای که ما در جهان عرب ناظر آن هستیم، معمولاً نتیجه‌ی کودتاهای نظامی و شبه‌نظامی و یا نتیجه‌ی جنگ‌هایی برای آزادی کشور است (نصار، 1997، ص 231).
 قیام امام خمینی (رحمت الله علیه) اقتدا به حضرت امام حسین (علیه ‌السلام) بود. امام خود تأکید دارند که با توجه به این اصل که «در صورت اضمحلال اصل، بقاى فرع، عموماً معنا ندارد.» مصمم شدند تا «مثل حضرت سیدالشهداء از براى حفظ اصل دین، با ایادى دولت ظلم مبارزه کند و مادام که مأمورین آن‌ها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهى دست برندارند، او نیز از مجاهده دست برندارد.» (امام خمینی، ج 1، ص 193) از دید امام خمینی، نظام ظالم، نظامی شیطانی است؛ در حالی که همه‌ی جهات نظام الهی متوجه خداست و در آن ظلمی نیست (همان، ج 12، ص 46).
 حدود سه دهه پس از انقلاب اسلامی ایران، قیام‌های عربی سال‌های 1432 و 1433ق دیگر پدیده‌ای بودند که اعتقاد به حرمت قیام علیه حاکم ظالم را (این بار در میان اهل سنت) به چالش کشیدند تا آنجا که می‌توان مهم‌ترین وجه بیداری اسلامی در دوران معاصر را در تجدید‌نظر در تفسیر روایاتی دانست که به موجب آن حکومتِ حاکم ستمگر مجاز شناخته شده است.
 برای مثال، محمد نعیم محمد هانی (مصری)، در کتاب «فی سبیل التجدید لهذا الدین: مصر و اخواتها فی موازین الفقهاء و مناهج العلماء» از انتقالِ مسئله‌ی حرمت خروج بر حاکم، از کتاب‌های فقیهان به کتاب‌های عقاید و تبدیل آن، به یکی از اصول اعتقادی اهل سنت انتقاد می‌کند (الساعی، 2011، صص 161 و 162). همچنین ابوعبدالفتاح علی بن حاج از دیگر شیوخی است که در آثاری چون «فصل الکلام فی مواجهه ظلم الحکام» و نیز «من الشواهد الشرعیه والنماذج التاریخیه على مشروعیه الإضرابات والاعتصامات والمظاهرات السلمیه» بر مشروعیت مواجهه با ظلم و نیز مشروعیت تظاهرات مسالمت‌آمیز بر ضد حکومت ظالم، نظر داده است و می‌کوشد تا شواهدی شرعی و تاریخی در تأیید آن ارائه دهد.[3]  حتی دامنه‌ی تعارضات درونی شیوخ سلفی به نقد روایات صحیحان[4]  نیز کشیده شده است؛ چنان که علی الحلبی (از شیوخ سلفی اردن) در نقد نظر قرضاوی چنین نوشته است:
 دیروز با گوش خودم شنیدم که یوسف قرضاوی حدیثی از صحیح مسلم (حدیث حذیفه) را ضعیف دانست و آن در ضمن مناقشه‌ی او در خصوص موضوع تظاهرات بود. این در حالی است که ما معتقدیم که با هیچ نامی و با هیچ انگیزه‌ای چنین کاری جایز نیست، زیرا مفاسدی بر آن مترتب است که جز خدا بر آن اطلاعی ندارد و ما قائل به تجارب نیستیم که مثلاً بگویند تظاهرات در تونس پیروز شد و آن نشانه‌ی پیروزی‌اش در مصر باشد و چه بسا در دیگر جاها نیز پیروز شود. تکیه بر تجاربی که مخالفت با شرع الهی و در تضاد با احادیث رسول‌الله (صلى الله علیه و سلم) است، هیچ ارزشی ندارد... من به خوبی می‌دانم که قرضاوی نه از اهل حدیث است و نه به خوبی حدیث را می‌شناسد و نه اصلاً از علم حدیث چیزی می‌داند! با این حال، آن روایت را با این دلیل که سندش منقطع است، ضعیف دانسته است.[5]
 اگرچه این تجدیدنظر در چارچوب اندیشه‌ی اهل‌ سنت رخ داده است، ولی در عمل، اعتقاد به «وجوب تبعیت از ظالم» را به چالش کشید و از این رو آنان را تا حدودی به مضامین انقلاب اسلامی ایران نزدیک ‌ساخت؛ هرچند باید به تفاوت عقاید و باورهای فِرَق و مللِ اسلامی و نیز شرایط متفاوت هر کشور با دیگری توجه کرد و از مقایسه‌های شتاب‌زده میان انقلاب اسلامی ایران با قیام‌های عربی سال‌های 1432 و 1433ق اجتناب کرد. همچنین باید به ملاحظاتِ سیاسی برخی از شیوخ سلفی توجه داشت که موجب اتخاذ مواضعی تبعیض‌آمیز میان قیام مردم بحرین با قیام علیه قذافی یا حسنی مبارک می‌شود.[6]
نقطه‌ی برخورد دیدگاه وجوب قیام علیه ظلم با وجوب پیروی از ظالم، به صورتی ملموس، در احیای مراسم «برائت از مشرکان» توسط امام خمینی دیده می‌شود که با مخالفت شدید مخالفان وحدت اسلامی مواجه شد و سرانجام به شهادت تنی چند از حجاج بیت‌الله الحرام منجر شد (1407ق). امام خمینی در پیام به زائران بیت‌الله الحرام (6 مرداد 1366 برابر با اول ذی‌الحجه 1407ق) به صراحت اشاره می‌کند که مسئله‌ی برائت از مشرکان، تنها ایراد شعار علیه کافران نیست، بلکه «رمى استعمار از کشورها و سرزمین‌هاى اسلامى» و «برچیدن پایگاه‌هاى نظامى شرق و غرب از کشورهاى اسلامی» و «تربیت و کنترل و اصلاح سران خودفروخته‌ی برخی از آن کشورها» است (امام خمینی، ج 20، ص320).
 نمونه‌ای از واکنش‌های شیوخ سلفی به این دعوت اسلامی را می‌توان در کتاب «الالحاد الخمینی فی الارض الحرمین» اثر شیخ سلفی یمنی، مقبل بن هادی الوادعی ( 1356تا 1422ق) مشاهده کرد. آن کتاب واکنشی است در برابر تأکید امام خمینی بر برگزاری مراسم برائت از مشرکان در موسم حج ابراهیمی که او آن را فتنه‌ی شیعه در موسم حج نامیده و تظاهرات را، حتی به جهتِ اعلان برائت از مشرکان، به مثابه‌ی تشبه به کفار دانسته است؛ چنان که می‌نویسد:
 باید دانست که این تظاهرات عملی اسلامی نیست و به ما چیزی از نبی (صلى الله علیه و آله و سلم) نرسیده است که جماعتی در حالی که شعاری واحد دهند بیرون بیایند و این چیزی نیست جز تقلید از دشمنان اسلام و تشبه به آنان که رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) در وصفشان فرموده است که «کسی که خود را شبیه قومی درآورد از آنان است.» (وادعی، 1407، ص 44)
 این گونه مواضع از شیوخ سلفی، به ویژه شاگردان آلبانی، در راستای حفظ بسیاری از حکومت‌های فاسد جهان عرب مکرر دیده می‌شود. برای مثال، علی حلبی در کتاب «الدعوه السلفیه الهادیه و موقفها من الفتن العصریه الجاریه»، که آن را در واکنش به قیام‌های عربی تونس، مصر و لیبی، در 11 جمادی‌الاولی سال 1432ق منتشر کرد، با استفاده از نظر ناصرالدین آلبانی مبنی بر حرمت تظاهرات و با این ادعا که اساساً تظاهرات پدیده‌ای اروپایی است و «وسیله‌ای شرعی برای اصلاح حکومت» نیست، می‌نویسد (حلبی، 1432، ص 16):
 تظاهراتی که در برخی از کشورهای اسلامی به راه افتاده است در اصل خروج از طریق مسلمانان و تشبه به کافران است و رب‌العالمین فرموده است: وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا: آنکه بعد از آشکار شدن حق از در مخالفت با پیامبر درآید و از راهى جز راه مؤمنان پیروى کند، ما او را به همان راه که مى‌رود مى‌بریم و به دوزخ داخل مى‌کنیم و جایگاه بدى دارد (سوره‌ی نساء، آیه‌ی 115).
 اما از دید حضرت امام خمینی، «مسلمان نمى‏تواند موافق و معاون دستگاه ظلم و ستم باشد.» آن هم «دستگاهى که احکام اسلام را یکى پس از دیگرى محو نموده و مى‏نماید.» (امام خمینی، ج 2، ص 287) هدف از قیام علیه ظلم، عمل به تکلیف است و عمل به تکلیف لزوماً مقید به کسب پیروزی و دستاوردهای دنیوی نیست. بنابراین ایشان به کسانی که سرنگونی حکومت طاغوت را ناممکن می‌دانستند، اصل مهمی در انقلاب اسلامی را یادآور می‌شود:
 من به آن‌ها مى‏گفتم ما تکلیف داریم ادا مى‏کنیم، مى‏شود و نمى‏شود براى ما مطرح نیست. ما مکلفیم از طرف خداى تبارک و تعالى که با ظلم مقابله کنیم؛ با این آدم‌خوارها و با این خون‌خوارها مقابله کنیم. ما به آن اندازه‏اى که قدرت داریم مقابله مى‏کنیم. اگر پیروز شدیم که خوب، الحمدالله، و اگر پیروز هم نشدیم، الحمدالله که به تکلیف عمل کردیم. مسلمین باید خودشان را مکلف بدانند؛ گمان نکنند که اگر پیروز نشدند، نیستید پیروز (امام خمینی، ج ‏12، صص 321 و 322).(*)
 
فهرست منابع
 قرآن مجید.
محمد ناصرالدین آلبانی، العقیده الطحاویه‌، شرح و تعلیق، 1394.
امام خمینی، نرم‌افزار صحیفه‌ی امام، نسخه‌ی 3، مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى.
محمد بن إسماعیل البخاری، الجامع الصحیح، (تحقیق) محب‌الدین الخطیب، محمد فواد عبدالباقی. القاهره، المکتبه السلفیه، 1400.
علی بن الحسن بن علی بن عبدالله حلبی، الدعوه السلفیه الهادیه و موقفها من الفتن العصریه الجاریه و بیان الاسباب الشرعیه الشرعیه الواقیه، منشورات (منتدیات کل السلفیین)، 1432.
محمد نعیم محمد هانی الساعی، 2011، ثوره مصر و اخواتها فی موازین الفقهاء و مناهج العلماء، القاهره، (ط1) دارالسلام للطباعه‌ و النشر و التوزیع و الترجمه‌.
کامیار صداقت ثمرحسینی، یک بام دو هوای وهابیت، ماهنامه‌ی زمانه، دی 1390، شماره‌ی 20.
کامیار صداقت ثمرحسینی، انقلاب اسلامی ایران و مجددان بزرگ مذهب شیعه، فصلنامه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی، قم، سال نهم، زمستان 1391، شماره‌ی 31. از طریق نشانی زیر قابل دریافت است:
http://maaref.ac.ir/Upload/Quarterly/ArticleFile/13607418332802.pdf
ابوالحسن مسلم بن الحجاج مسلم، صحیح مسلم، (تحقیق) محمد فؤاد عبد الباقی، داراحیاء الکتب العربیه‌، 1412.
ناصیف نصار، التفکیر والهجره‌ من التراث إلى النهضه‌ العربیه‌ الثانیه‌، بیروت، دارالنهار للنشر، 1997.
مقبل بن هادی الوادعی، الالحاد الخمینی فی الارض الحرمین، القاهره، الحرمین، 1407.
 
* دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیه‌السلام)/انتهای متن/

سرنوشت در هم تنيده شيعه و سني

ادامه نوشته

شبكه هاي اجتماعي معرف سبكي از زندگي

ادامه نوشته

هويت جديدي براي روسيه گفت و گو با الكساندر چماكوف، معاون انجمن فيلسوفان روسيه


نويسنده: منوچهر دين پرست

ادامه نوشته

جهان به چند زبان محتاج است؟



نويسنده: ويكتور گينسبورگ
مترجم: پيمان شمسيان

ادامه نوشته

چاره اي جز جهاني شدن نداريم

ادامه نوشته

22 بهمن و طليعه جهاني شدن اسلام - نويسنده: حبيب الله عسكراولادي

ادامه نوشته

بررسی رسانه های اینترنتی مخالف تقریب مذاهب

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

 دکتر "کامیار صداقت ثمر حسینی"، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 18 مهرماه، طی سخنانی در سالن اندیشة پژوهشگاه مذکور، به ارائه گزارش خود از طرح پایان‌یافته‌اش در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیه‌السلام) پرداخت که در ذیل مبحث شیعه‌شناسی اهل سنت به رسانه های اینترنتی مخالف تقریب مذاهب می‌پردازد.

سخنران ابتدا به طرح چند مقدمه در باب موضوع مورد بحث پرداخت. اول آنکه اکثریت مسلمانان قایل به تقریب مذاهب اسلامی‌اند و شیعه را به عنوان یکی از مذاهب اسلامی می‌شناسند. اما مخالفان تقریب مذاهب اسلامی، گروهی در اقلیت هستند که عمدتاً سلفی هستند و متاثر از عقاید ابن‌تیمیه، شیعه را دینی جدا از اسلام و متاثر از یهود و مسیحیت و آیین زردشت می‌دانند و معتقدند که شیعیان قایل به تحریف قرآن هستند و از سنت پیامبر سرپیچی کرده‌اند. این عقاید عموماً از دوره های میانی حیات اندیشه سلفیه از ابن‌تیمیه و شاگردانش به نسلهای بعدی منتقل شده است. با این حال باید توجه داشت که اقلیت فعال همواره ابتکار عمل را از اکثریت خاموش می‌گیرد. هر چه گروه اقلیت فعال باشند و اکثریت خاموش، به تدریج ممکن است اقلیت در مکان و منزلت اکثریت قرار می‌گیرد و اکثریت به مثابة اقلیت در آید.

دومین مقدمه سخنران آن بود که در بررسی شیعه‌شناسی مانند بسیاری از حوزه های دیگر باید به بسامد (فرکانس) اندیشه‌ها و پدیده‌ها توجه کرد. بسامد تعداد دفعاتی است که یک اندیشه و یا پدیدة متناوب در یک دورة زمانی مشخص تکرار می‌شود. در مطالعات آسیب‌شناسانه مانند تهاجم فرهنگی توجه به بسامد مهم است. زیرا یک معضل فرهنگی به واسطه بسامدش اهمیت می‌یابد و مشخص می‌شود که آیا در زمان مورد نظر معضلی عمومی و مستمر بوده و یا خیر؟ از طریق بسامد می‌توان امور استثنایی و اتفاقی را از رویه‌ها و جریانهای غالب تفکیک کرد. علامه امینی در کتاب عظیم الغدیر و شاگردش محقق طباطبایی نیز در مبحث غدیر به بسامد نقل حدیث غدیر در طول دورانهای تاریخی مانند قرن دوم، قرن سوم، قرن چهارم تا دوران حیات‌شان توجه داشتند تا نشان دهند که این حدیث شریف همواره عمومیت و استمرار داشته و در حاشیه نبوده است.

در ادامه سخنران اشاره کرد که اینترنت عموماً در نیمه دهه 1990 میلادی به صورت فراگیر وارد جهان عرب شد. هرچند کشورهایی مانند عربستان در 1994 و مصر در 1993 میلادی به اینترنت پیوسته بودند ولی عمومیت اینترنت در اواخر نیمة دوم دهه 1990 بود. از این رو همزمان با رواج اینترنت، پایگاه‌های ضد تقریبی نیز رواج یافتند. این موضوع چنانکه در پایان جلسه نیز بر آن تاکید شد، نشان می‌دهد که حل مسايل فرهنگي اينترنت در جهان اسلام بايد در خارج از اينترنت مانند دانشگاه‌ها، مدارس، و ... آغاز شود و در داخل اينترنت تقويت شود. تکیه تنها بر فیلترینگ محتوای فرهنگ تکفیری در اینترنت مشکلی را حل نخواهد کرد. در نبود فرهنگ تقریب و وحدت اسلامی، اینترنت مبدل به ابزاری برای گسترش تضاد و فعال‌شدن شکاف‌های اجتماعی می‌شود. بنابراین مقدم بر اخذ اینترنت، اخذ فرهنگ استفاده صحیح از آن اهمیت می‌یابد.

وی با اشاره به تقسیم اینترنت به دو مرحله تطور وب (1) و وب (2) افزود: در وب (1) نمونه‌ای چون ایمیل و وبلاگ وجود دارد که عمدتا حالت تعاملی همزمان ندارند وبرخط و آنلاین نیستند در حالی که در وب(2) شبکه های اجتماعی نمود می‌یابند که بر دسته‌بندی، تعامل جمعی زنده و برخط (آنلاین) استوارند. در حال حاضر قالب پایگاه های اینترنتی منسوب به شیوخ سلفی شامل هر دو دسته یاد شده می شود و آنها از هردوی این امکانات بهره می‌برند و فعال‌اند. او انواع فعالیت پایگاه‌های ضد تقریب را در انواع مختلفی مانند 1.اشتراک فایل و ساخت بانک داده‌های نوشتاری، شنیداری و دیداری 2. آموزشی با تاکید بر آموزش مجازی 3. خبری و اطلاع‌رسانی 4. گروه‌ها و احزاب مذهبی (به ویژه پس از قیامهای مردمی جهان عرب) 5. شبکه‌های اجتماعی (که شامل دو دسته شبکه‌های غربی مانند فیسبوک و یا شبکه‌های منتسب به پایگاه‌های شیوخ سلفی می‌شوند.) و 6. شخصی (رسمی و غیررسمی) مورد بررسی قرار داد و با نمایش تصاویری از پایگاه‌های شیوخ سلفی نشان داد که نمادهای f و t  و y (فیسبوک، تویتر و یوتیوب) در آن پایگاه‌ها کاربرد وسیعی دارند.

در شیعه‌شناسی باید به این پرسش پرداخت که چه کسی با چه کسی دوست است و چه کسی با چه کسی دشمن است؟ یکی از راه‌های درک این موضوع منبع‌شناسی است هرچند متاسفانه هنوز کتابخانه‌های کشور به سایت‌های اینترنتی مانند یک کتاب نمی‌نگرند و آنها را در دوره‌های زمانی مشخص بایگانی نمی‌کنند. برای همین سایت رسمی قذافی صدام حسین حسنی مبارک در هیچ کتابخانه ای در کشور موجود نیستند؛ در حالی که آنها از منابع مرجع محققان برای شناختن دیدگاه‌ها، متن سخنرانی‌ها، تصاویر، و فرمان‌های حکومتی آنها هستند.

سپس با تحلیل پیوندهای (links) یکی از سایت‌های سلفی، به اهمیت پیوندها در شناخت دسته‌بندی‌ها و دوستان و دشمنانی پرداخت که گردانندگان هر پایگاه سلفی برای خود تعریف کرده‌اند. و انواع پیوندها را در دو گونه در هم تنیدة پیوندهایی که به طور رسمی معرفی می‌شوند و 2. پیوندهایی که در عمل جریان دارند، تقسیم کرد. و مطالعة این پیوندها، علاوه بر آنکه جناح‌بندی سایتهای سلفی را نشان می‌دهد، نشان از فضای سیاسی پرتنش درونی آنها نیز می‌کند.

در ادامه سخنران به طرح چند پرسش درباره پایگاه‌های اینترنتی ضد تقریب پرداخت که عبارت بودند از: این پایگاه‌ها کدامند؟ چه زمانی تاسیس شدند؟ موقعیت جغرافیایی سرورهای آنها کجاست؟ و در نتایج پژوهش خویش بیان کرد که با بررسی پیوندهای درگاه‌های معتبر اینترنتی و نیز پیوندهای متقابل پایگاه‌های ضد تقریبی، در حدود 70 پایگاه انتخاب شد که در نهایت با حذف پایگاه‌هایی که از فعالیت بازمانده‌اند نهایتاً 45 پایگاه انتخاب شد. (که ممکن است در ویرایش بعدی بالغ بر 50 پایگاه شود.) از این موارد 3 پایگاه متعلق به اواخر دهه 1990م و یک پایگاه متعلق به سال 2012 میلادی بود. 39 پایگاه به دهه 2010 م تعلق داشتند. و در شکل‌گیری آنها و افزایش بسامد عبارات و واژگان ضد تقریبی، سه واقعه بسیار تاثیرگذار بوده است که عبارت‌اند از:

1. دوران 2003 -2006 م اشغال عراق تا اعدام صدام که شیعیان به طور جدی وارد عرصه سیاسی عراق شدند.

2. سال 2010 میلادی که فعالیت مشکوک یاسر الحبیب در سایه سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا در لندن آغاز می‌شود. که به توهین به مقدسات اهل سنت پرداخت و با محکومیت جهانی علمای شیعه مواجه شد. دشمنی آنان با علمای شیعه موجب ناکامی‌اش در انتساب اعمال تحریک آمیزش به شیعه شد. هر چند سلفی‌های مخالف تقریب، با بهره‌برداری از فعالیتهای او ، این اعمال را به حساب شیعه گداشتند.

3. سال 1432 قمری که مصادف با قیام‌های مردم بحرین و یمن و در ادامه بحران سوریه بود و به عاملی جهت تجدید حیات پایگاه‌های سلفی منجر شد.

وی سپس با ارائه آماری نشان داد که سرورهای پایگاه‌های فوق نیز جز چند مورد که به کشورهای اروپایی تعلق داشتند، عموماً متعلق به ایالات متحده آمریکا بوده‌اند. سرور رایانه میزبان است. اینکه در خارج از جهان اسلام است: نشانه ضعف جهان اسلام است و اینکه  سرور غربی زمین بازی غرب است. اینکه مسلمانان در زمین بازی غرب دعوای داخلی می‌کنند یعنی متوجه چالشهای ارتباطات نوین نیستند. قدرت شناخت غربی ها از نقاط ضعف مسلمانان بیشتر می‌شود. جایی می‌رسد که طرفین دعوا فکر می‌کنند بازیگر اصلی اند ولی در حقیقت محرکهای قدرتهای غربی بازی را آغاز کرده‌اند. این موضوع که جهان اسلام داشته‌های فکری و فرهنگی (و نیز اقتصادی و اجتماعی) خود را در قفسه‌های دیگران نگهداری می‌کند، به این معناست که عملاً جهان اسلام مجری قدرت‌های غربی برای جمع‌آوری تمامی اطلاعات کلیدی خود شده است. فناوری‌های نوین موجب شده‌اند که قدرت شناخت کشورهای غربی از مسلمانان به مراتب بیشتر از گذشته شود و آنها به شیوه‌های جدیدتری بر نقاط ضعف مسلمانان آگاهی می‌یابند. در گذشته، جمع‌آوری چنین اطلاعاتی به سالها زمان نیاز داشت تا موجبات تداوم استعمار را فراهم کنند. برای مثال هر وقت بخواهند می‌دانند چگونه صوفیه را در مقابل سلفیه، و شیعه را در مقابل اهل سنت و یک نژاد و قومیت خاص را بر ضد سایر اقوام مسلمان تحریک کنند.

وی سپس به مخالفان تقریب مذاهب اسلامی پرداخت و اشاره کرد که در فهرست نویسی فعالان ضد شیعه و تقریب در اینترنت، فهرستی از حدود 80 نفر با ارئة توضیحاتی مختصر از آنها با ویژه محل تحصیلات دینی‌شان، جمع‌آوری شد که از آن میان به صورت نمونه به معرفی برخی چون عدنان عرعور (سوری)، عبدالرحمن الدمشقیه (لبنانی)، محمد علی فرکوس (الجزایری)، طه حامد الدلیمی (عراقی)، محمد العریفی (عربستانی)، عثمان الخمیس (کویتی) و ... پرداخت و نشان داد که غالب افراد فهرست مذکور و فعالان ضد تقریب مذاهب اسلامی، یا فارغ التحصیلان دانشگاه‌های سعودی هستند و یا آنکه در ارتباط تنگاتنگی با مراکز سلفی و سیاسی سعودی قرار دارند. این نشان می‌دهد که کوششی برنامه‌ریزی شده در راستای تغییر شجرنامه علمی مسلمانان در حال انجام است. ملیت مخالفان شیعه مختلف است، اما آنچه اهمیت دارد، جغرافیای اعتقادی آنان است و نه مکان تولدشان. همچنین به وضوح مشاهده می‌شود که مخالفان شیعه همان مخالفان ایران هستند، همان مخالفان دولت شیعی در عراق و مخالفان حزب الله لبنان که در نهایت عمل سیاسی آنان در تبلیغات اینترنتی دقیقاً مطابق با منافع و امنیت عربستان سعودی است.

نکتة دیگری که سخنران در خاتمه مباحث خود به آن پرداخت اهمیت فعالیتهای شبکه‌های ماهواره‌ای ضد شیعه در بروزرسانی سایتهای ضد تقریبی است. زیرا هر فیلم قابیلت تقسیم شدن به دهها «ویدئوکلیپ» (Video Clip) را دارد که کمک شایانی به تاسیس تلویزیون شخصی در اینترنت کرده است. ویدئوکلیپ پاره‌ای منتخب از یک فیلم است، که به انتخاب شخص از آن جدا می‌شود و می‌تواند معنایی مستقل از فیلم و حتی متفاوت از معنای اصلی‌اش به خود گیرد. ویژگی‌های بارز استفاده از ویدئوکلیپ عبارت‌اند از: کوتاه بودن فیلم. (صرف زمان کمتر برای تماشای فیلم) ، گلچین کردن (انتخاب اثرگذارترین بخشها) ، حجم پایین (قابلیت استفاده در وسایل مختلف پخش کننده)،  امکان دستکاری در فیلم (مانند ایجاد زیرنویس،  استفاده آسان در قالب وب ویدئو آنلاین مانند اشتراک در یوتیوب (YouTube)

جلسه با پرسشهای اساتید حاضر در جلسه و ارائة نظرات آنان و ارائه پاسخهای سخنران پایان یافت

 

دیدگاه برخی از علمای سلفی درباره قیام علیه حاکمان عرب

ادامه نوشته

شرق شناسی و جهانی سازان معاصر غربی - کامیار صداقت ثمرحسینی

ادامه نوشته

کتاب جهانی سازی و اندیشه های سیاسی متفکران عرب منتشر شد

ادوارد سعید.jpgجلال امین.jpgاحمد صدقی الدجانی.jpgمحمد حسین فضل الله.jpg حسن حنفی.jpg imagesCAT75TNC.jpg   

 

معرفی دیدگاههای نزدیک به ۴۰ اندیشمند جهان عرب درباره جهانی سازی

مشخصات کتاب:

جهانی‌سازی و اندیشه‌های سیاسی متفکران عرب / کامیار صداقت‌ثمر‌حسینی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی‏‫، ۱۳۹۰.‬ ۷۵۴ ص.‬: مصور.

مراکز توزیع کتاب

کتابفروشی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

نشانی : تهران - بزرگراه کردستان - نبش خیابان شصت وچهارم

تلفن: 93-88046891 (فروشگاه کتاب)

دیگر مراکز توزیع کتاب:

- فروشگاه کتاب خوارزمی در خیابان انقلاب مقابل دانشگاه تهران

- فروشگاه کتاب اختران میدان انقلاب (مقابل سینما بهمن) - بازارچه کتاب

- فروشگاه انتشارات توس - خیابان انقلاب - ابتدای دانشگاه تهران. تلفن  66461007 - 66970677

جهت دریافت فایل فهرست مطالب کتاب لینک زیر را کلیک کنید: 

دریافت فایل فهرست کتاب جهانی سازی و اندیشه های سیاسی متفکران عرب

مشخصات كتاب در پايگاه كتابخانه ملي ايران

http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2378160

نصر حامد ابوزید.jpgمحمد عابد الجابری.jpgالسید یاسین.jpgصادق جلال العظم.jpgقرضاوی.jpgانطون زحلان.jpg 

خبر مرکز پژوهشی مطالعات راهبردی توسعه درباره کتاب جهانی شدن

 

شرق شناسي از ديدگاهِ روژه آرنالدز در گفتگو با احمد الشیخ -  کامیار صداقت ثمرحسینی

ادامه نوشته

جهانی‌ شدن درگفت‌وگو با دکتر رامین خانبگی‌

جهانی‌ شدن‌ در دنیای مدرن در واقعیت چیزی جز فرایند «این‌ جهانی‌ شدن» نیست که از یکسو این جهان را هدف غایی انسانها می سازد و از سوی دیگر همۀ‌ ‌ابزارهای‌ فرهنگی را در خدمت ثروت، قدرت‌ و سلطه‌ به کار می گیرد. در عرصه بین المللی، آن چه که فرایند جهانی شدن را می تواند به چالش بکشاند، دین اسلام و آموزه های آن جهانی آنست؛ امری که در پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن شکل گیری موج بیداری اسلامی در سایر کشورها به خوبی نمایان است.

جناب آقای دکتر خانبگی، با این سوال بحث را شروع می‌کنم آیا در فرایند جهانی شدن فرهنگ نیز جهانی می‌شود؟ در این صورت از نظر شما فرهنگ جهانی‌‌شده چگونه فرهنگی است؟‌
بله، در این فرایند فرهنگ نیز جهانی می‌شود، اما این فرهنگ، فرهنگی‌ ابزاری‌ است، برای‌ اینکه‌ انسان‌ها آماده‌تر شده‌ تا وارد این‌ فرایند‌ گردند. به‌نظر من، ساحت‌ جهانی‌شدن‌ برای‌ کسانی‌ که‌ داشتند این‌ بازی‌ را می‌کردند مشخص‌ بود. جهانی‌ شدن‌ هم‌ فرهنگ‌ خودش‌ را می‌خواهد؛ یعنی‌ همۀ‌ ابزارهای‌ فرهنگی‌ به‌معنای‌ عام‌ کلمه‌ که‌ می‌توانند ضدفرهنگی‌ هم‌ باشند و همۀ‌ فرهنگ‌هایی‌ که‌ می‌توانند به‌ گونه‌ای‌ با روح‌ و روحیۀ‌ انسان‌ها سروکار داشته‌ باشند، در خدمت‌ آن‌ قرار می‌گیرند که‌ آدم‌ را شیفتۀ‌ این‌ عالم‌ کنند و آن‌قدر این‌ عالم‌ را برای‌ او دلپذیر نمایند که‌ جز این‌ عالم، چیز دیگری‌ نخواهد؛ یعنی‌ در این‌ جهان‌ لذت‌ ببرد، این‌ جهان‌ را جهان‌ خودش‌ بداند و آنجا احساس‌ سکون‌ و آرامش‌ کند. در این‌ فرایند‌ فرهنگ‌ به‌معنای‌ این‌ است که‌ آدمی،‌ که‌ در این‌ جهان‌ هست، روح‌ و روحیه‌ هم‌ دارد، گاه‌ ممکن‌ است بخندد و گاهی گریه‌ کند، ولی‌ برای‌ چه‌ بخندد؟ برای‌ چه‌ گریه‌ کند؟ چیزی‌ که‌ در مقابل‌ این‌ جریان‌ می‌ایستد، باید که‌ این‌ جهانی‌ نباشد. هر چیزی‌ که‌ این‌جهانی‌ نباشد در مقابل‌ این‌ فرآیند ایستاده‌ است. مسیحیت‌ به‌ لحاظ‌ بافت، ساخت‌ و ساختار هیچ‌ مشکلی‌ ندارد، که‌ به‌ معنای‌ امروزی‌ آن‌ این‌جهانی‌ بشود، شریعتی‌ ندارد، کم‌وبیش‌ مانند ماهیت‌ لابشرط‌ می‌ماند که‌ با هر چیزی‌ جمع‌ می‌شود. بودیسم‌ و کنفوسیوسیسم‌ هم‌ همین‌طور هستند. از آنجا که‌ ساحت‌ بودیسم‌ فوق‌العاده‌ فردی‌ است، در ساحت‌ فردی‌ هم‌ مشکلی‌ پیش‌ نمی‌آید؛ یعنی‌ یک‌ انسان‌ می‌تواند درحالی‌که‌ پست‌مدرن‌ است، بودیست‌ هم‌ باشد. امروز بسیاری‌ از هم‌جنس‌بازان‌ غربی‌ به‌ بودیسم‌ هم‌ علاقه‌مند هستند. تنها چیزی‌ که‌ با این‌ پدیده به‌ صورت‌ منسجم‌ مقابله‌ می‌کند، رویکرد دینی‌ و اسلامی‌ ماست که ساحت‌ آن‌ فردی‌ مطلق‌ نیست، بلکه اجتماع‌ را هم‌ دربر می‌گیرد. همچنین‌ در حکم الگویی‌ فکری‌ از همان‌ ابتدا ساحتی‌ که‌ برای‌ انسان‌ فرض‌ می‌کند فوق‌العاده‌ وسیع‌تر است؛ بنابراین‌ رفتار انسان‌ در آن‌ ساحت‌ دیگر این‌جهانی‌ نیست، اگر چه‌ شاید با این‌ جهان‌ تعارض‌ پیدا کند. این‌ چیزی‌ است‌ که‌ هانتینگتون‌ در مسئلۀ‌ برخورد تمدن‌ها می‌گوید که‌ تنها انسان‌هایی‌ که به‌ صورت‌ احتمالی‌ ممکن‌ است‌ مقابل‌ این‌ جریان‌ بایستند، همین‌ مسلمانان‌ هستند؛ زیرا نوع جهان‌بینی آنها اجازه‌ نمی‌دهد که‌ فقط به‌ این‌ دنیا بچسبند و چیز دیگری‌ را قبول‌ نداشته‌ باشند. فشار آنها به‌ ما در همین‌ نکته‌ است که‌ این‌ است‌ و جز این‌ نیست، همین‌ را بگیرید و زندگی‌ کنید و لذت‌ ببرید. اما اگر قرار باشد مسلمانان‌ نسبتی‌ با دینشان‌ داشته‌ باشند، بزرگ‌ترین‌ خطر به‌ شمار می‌آیند و خطر همین‌ هلال‌ سبز است، همین‌ کمربند سبزی‌ که‌ از شاخ‌ افریقا تا اندونزی‌ کشیده‌ شده‌ است؛ در نتیجه‌ با این‌ نمی‌توانند کاری‌ کنند یا باید آن ‌را حذف‌ کنند یا تحمیل،‌ یا اسلام‌ را به‌ فاندامنتالیسم‌ و غیرفاندامنتالیسم‌ تقسیم‌ نمایند؛ اسلامی‌ که‌ با سکولاریسم‌ جمع‌ می‌شود و اسلامی‌ که‌ به‌ مدرنیته‌ علاقه‌ دارد. آنها می‌کوشند روایات‌ گوناگونی‌ از اسلام‌ پیدا کنند تا روایات‌ متناسب‌تر را لطیف‌تر و جلوۀ‌ دیگر اسلام‌ را خشن‌تر نشان‌ بدهند، ولی‌ واقعیت‌ این‌ است که‌ مسلمان‌ ــ چه‌ شیعه‌ و چه‌ سنی‌ ــ زمانی‌ که‌ رابطۀ‌ حقیقی‌ خود را با کتاب‌ مقدس‌ ــ یعنی‌ قرآن‌ ــ برقرار می‌کند، با عالم‌ و ساحتی‌ روبه‌رو می‌شود که‌ این‌جهانی‌ نیست؛ بنابراین‌ این‌ مسئله‌ به‌ هیچ ر‌وی‌ حل‌ نخواهد شد. تا زمانی‌ که‌ مسلمان‌ رابطۀ‌ حقیقی‌اش‌ را دارد، به‌ آن‌ ساحتی‌ فکر می‌کند که‌ حقیقت‌ دارد، بحث‌ بر سر درستی‌ و نادرستی‌ آن‌ نیست، اینها دو عالم‌ زیست‌ دارند و این‌ دو با هم‌ جمع‌ نمی‌شوند. برخورد تمدن‌ها همین‌ است.

در فرایند جهانی شدن چه رابطه‌ای میان فرهنگ و اقتصاد وجود دارد؟
همۀ‌ آن‌ ابزارهای‌ فرهنگی، در آنجا که‌ ما اسم‌ آن‌را فرهنگ‌ می‌گذاریم؛ درصورتی‌ که‌ می‌تواند ضد فرهنگی‌ هم‌ باشد، در خدمت‌ محقق‌ کردن‌ همان‌ اهداف‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ است‌ و حتی‌ سیاست‌ هم‌ در خدمت‌ ابزار اقتصاد است. سیاست‌ بین‌الملل‌ و دیپلماسی‌ بین‌الملل‌ به‌ طور مطلق‌ امر مستقلی‌ نیستند، بلکه همۀ‌ آنها برای‌ تحقق‌ چیز دیگری‌ اعمال می‌شوند. دیپلماسی‌ تنها برای‌ دیپلماسی‌ نیست، سیاست‌ به‌ خرج‌ نمی‌دهند، که‌ سیاستی‌ باشد، سیاست‌ به‌خرج‌ می‌دهند تا‌ آرامشی‌ باشد. آرامش‌ برای‌ چه‌ باشد؟ برای‌‌ امری اصیل‌تر و از منظر آنها، آن‌ چیزی‌ که‌ اصالت‌ دارد مسئلۀ‌ پول، قدرت‌ و سلطه‌ است‌ و بزرگ‌ترین‌ و شفاف‌ترین‌ عامل‌ نیز همان‌ پول‌ است، که‌ اگر این‌ راحت‌تر بازی‌ کند، آن‌ ابزارها راحت‌تر به‌ حرکت‌ درمی‌آیند و شاید بازی‌ ساده‌تر هم‌ بشود. وقتی‌ دیگر کشورها باشند، قواعد بازی‌ پیچیده‌تر می‌شود. قواعد بازی‌ وقتی‌ ساده‌تر شد، انسان‌ ساده‌تر می‌اندیشد، ساده‌تر بازی‌ می‌کند و ساده‌تر هم‌ می‌برد. امروزه‌ قواعد بازی‌ فوق‌العاده‌ ساده‌ شده، به‌ویژه‌ با حرکت‌هایی‌ که‌ امریکا انجام‌ داد. بن‌ لادن برای‌ امریکایی‌ها مسئلۀ‌ فوق‌العاده‌ ساده‌ای‌ است، ولی‌ او را از بین‌ نمی‌برند و هنوز نگه‌داشته‌اند؛ زیرا اگر از منظر جهانی‌ نگاه‌ کنید، هر اتفاقی‌ که‌ می‌خواهد بیافتد، باز می‌تواند از بن‌لادن‌ استفاده‌ کند. صدام‌ هم‌ همین‌طور بود، بهترین‌ حرکت‌ها را برای‌ امریکا به وجود آورد، برای‌ حضور در منطقه، استفاده‌ از منابع‌ منطقه، جنگ‌ خلیج، در جنگ‌ تحمیلی هم همۀ سلاح‌های‌ خود را به‌ منطقه‌ فروخت و… . سران‌ حکومت‌هایی‌ که‌ از بیست، سی سال‌ پیش‌ هوادار امریکا بودند، الان‌ پیر شده‌اند و همۀ‌ آنها باید تعویض‌ شوند. نیازی‌ نیست‌ که‌ امریکایی‌ها برای‌ نفر بعدی‌ ریسک‌ کنند. باید حرکت‌های‌ عاقلانه‌تری‌ ــ البته‌ از منظر خودشان‌ ــ بکنند که‌ ضریب‌ ریسکشان‌ کمتر باشد. نفت‌ عراق‌ مال‌ خودشان‌ شد، همۀ‌ قراردادهایی‌ که‌ عراق‌ از قبل‌ با شوروی‌ داشت همه‌ را ملغی‌ کردند و درصدی‌ از نفت‌ کرکوک‌ مال‌ اسرائیل‌ شد و بعد گفتند هزینۀ‌ بازسازی‌ عراق‌ را از فروش‌ همین‌ نفت‌ تأمین‌ می‌کنند؛ یعنی‌ عراق‌ را نابود کردند که‌ بازسازی‌ کنند و باز هم‌ سود ببرند. می‌کوشند اوپک‌ را تهدید کنند و به‌ احتمال‌ خیلی‌ زیاد آن را از بین‌ ببرند. امریکا به‌ خوبی‌ حرکت‌ کرد و رقبای‌ خود را کنار گذاشت.‌ رقبای‌ او از این‌ ناراحت‌ نیستند که‌ چرا چنین‌ اتفاقی‌ افتاد؟ چرا سازمان‌ ملل‌ دور زده‌ شد؟ این‌ برای‌ نخستین‌‌بار بود که‌ با این‌ صراحت، هیچ‌ وقعی‌ برای‌ سازمان‌ ملل‌ گذاشته‌ نشد. آنان‌ از این‌ ناراحت‌اند که‌ چرا تکه‌ای‌ از این‌ کیک‌ را به‌ اینها ندادند. اگر هم‌ بدهند، مسلم‌ بدانید که‌ فرانسوی‌ها بدتر از امریکایی‌ها هستند. فقط‌ چون‌ امریکایی‌ها شیطان‌تر هستند، پول‌ شیطنتشان‌ را می‌خورند و ابایی‌ هم‌ ندارند، می‌گویند: عقل‌ داشتیم‌ و در این‌ بازی‌ زیرکی‌ کردیم‌ و بردیم، دلیلی‌ ندارد که به‌ شما هم‌ بدهیم. ما در سیاست‌ بین‌الملل‌ با امر اخلاقی‌ مواجه‌ نیستیم. ما در عالم‌ سیاست‌ با یک‌ پدیده‌ای‌ فارغ‌ از اخلاق‌ روبه‌روییم. یک‌ سیاست‌مدار، یک‌ انسان‌ ضد اخلاق‌ نیست، بلکه‌ در اصل‌ اخلاق‌ ندارد، پس‌ می‌تواند دروغ‌ هم‌ بگوید، همان‌‌گونه که‌ امریکایی‌ها گفتند. منافع‌ آنها چنین‌ اقتضا می‌کند. درواقع می‌توان گفت رویدادهایی که در منطقه رخ داد ظهور خیلی پررنگ باطن مدرنیته است. اگر فضای‌ گفتمانی‌ غرب‌ در این‌ جریان، این‌جهانی‌ بود، به‌خاطر بعضی‌ از محدودیت‌ها نمی‌شد شفاف‌ سخن‌ بگوید‌ و نیاز به‌ دیپلماسی‌ و مکر داشت، اما‌ با ظهور وضعیت‌ جدید که طی آن‌ یکی‌ از این‌ قدرت‌ها توانست بی‌محابا بتازد، دیگر نیازی به‌ دیپلماسی‌ هم‌ نبود؛ بنابراین‌ از یک‌ منظر، ما با مدرنیته‌ خالص‌ روبه‌روییم؛ یعنی‌ حقیقت‌ مدرنیته‌ به‌ طور کامل‌ و به‌ زیبایی‌ آشکار شده‌ است که‌ چه‌ می‌خواهد و چه‌ هدف‌ و غایتی‌ دارد. الان‌ با صراحت‌ جلو آمده‌ است و می‌گوید که‌ اگر کسی‌ هم‌ نمی‌خواهد باید ازبین‌ برود. یا با من‌ هستید یا نه؛ چون‌ حقیقت‌ و ساحت‌ آن، همین‌ است. شاید ما در پیش‌بینی‌ زمان‌ این‌ اتفاق‌ شک‌ می‌کردیم، ولی‌ در نفس‌ آن‌ جای‌ شک‌ نیست. همۀ‌ اینها برای‌ همیشه‌ به‌ طور مساوی‌ جلو نمی‌روند. همه‌ درگیر رقابتی‌ درونی‌ هستند. یکی‌ یا دو تا از آنها جلوتر می‌افتد، پس‌ سومی‌ حذف‌ می‌شود. بین‌ آن‌ دو هم‌ همیشه‌ رقابت وجود خواهد داشت و بالاخره‌ یکی‌ حذف‌ می‌شود.

آقای‌ دکتر پس از انقلاب‌ اسلامی، چه‌‌ ضرورتی‌ احساس‌ می‌شد که مدرنیته‌ با خشونت‌ مطرح گردید؟
با پیروزی‌ انقلاب‌ همۀ‌ ساحت‌ غرب‌ زیر سوال‌ رفت، هم‌ از نظر اندیشه‌ و هم‌ از نظر اقتصادی؛ چون‌ منطقۀ‌ خاصی‌ تحت‌ تأثیر قرار گرفته‌ بود که‌ سرشار از نفت‌ است و از نظر‌ ژئوپولیتیک‌ منطقه‌ای فوق‌العاده‌ حساس‌ قلمداد می‌شود‌ و نیز شاهراه‌های‌ خاصی‌ را در اختیار دارد. از این‌ رو‌ غرب با پیروزی انقلاب اسلامی‌ به‌ شدت‌ تکان‌ خورد؛ به‌ویژه‌ که‌ ممکن‌ بود این انقلاب فراگیر هم‌ باشد؛ یعنی‌ یکی‌ از مشکلات‌ غرب‌ در رویارویی با انقلاب، اول‌ خود ایران‌ بود، که‌ ایران‌ را از دست‌ دادند. مسئلۀ‌ مهم‌تر آیندۀ‌ منطقه‌ بود؛ از منظر آنها منطقه‌ دارد به‌ آتش‌ کشیده‌ می‌شود؛ زیرا مردم‌ از مراکش‌ و تونس‌ تا آن‌ سوی‌ جهان بیدار شده‌اند؛ بنابراین، تمام‌ جهان‌ غرب‌ به‌ اتفاق‌ علیه‌ ما عمل‌ کردند، خیلی‌ هم‌ صریح‌ این‌ کار را کردند و هیچ‌ شوخی‌ هم‌ نداشتند. دیدید که‌ در محاصرۀ‌ اقتصادی‌ خیلی‌ راحت‌ عمل‌ کردند، در زمان‌ جنگ‌ هشت ساله و بعد از جنگ‌ هم به‌ همین‌ شکل‌ ادامه‌ دادند. آنها در خصومتشان‌ با ما هیچ‌ ابایی‌ نداشتند، اما در تعارض‌ با جهان‌ غیر از ما مانند چین، هند و امریکای‌ لاتین‌ دیپلماتیک‌ و مؤدبانه‌ عمل‌ می‌کردند. اما در انقلاب‌ اسلامی‌ الگوی‌ نویی‌ به‌ صحنه‌ آمده‌ بود که حرف‌ جدیدی‌ داشت، مبانی‌ فلسفی‌ و فکری‌ محکمی‌ داشت‌ و از همه‌ مهم‌تر بین‌ آن‌ مفهوم‌ و مردم‌ نسبتی‌ برقرار شده‌ بود که‌ همه‌ یک‌جور می‌اندیشیدند؛ دیگر نمی‌شد به‌ آسانی‌ آن‌ را تکان‌ داد، موجی‌ بود که‌ همه‌ جا را فرا گرفته بود.
پس‌ از یازدهم‌ سپتامبر که‌ امریکا از رقبای‌ خود پیش‌ افتاد، دیگر دلیلی‌ وجود نداشت که‌ محترمانه‌ با نفر بعدی‌ صحبت‌ کنند، بحث‌ بر سر قدرت‌ است، بر سر مبادلۀ‌ اندیشه‌ نیست، ما چرا نمی‌توانیم، با غربی‌ها حرف‌ بزنیم، چرا فکر می‌کنیم غرب‌ نمی‌آید با ما حرف‌ بزند؟ چون‌ اساساً ما را آدم‌ نمی‌داند و برای‌ اینکه‌ می‌گوید: من‌ قدرت‌ دارم، همه‌ چیز مال‌ من‌ است، من‌ بیایم با یک‌ کشوری‌ ذلیل‌ی حرف‌ بزنم. چرا با جهان‌ سوم‌ حرف‌ نمی‌زند؟ چون‌ خودش‌ را آدم‌ می‌داند و آنها را خیر. چون‌ ابزار قدرت‌ و همه‌ چیز در اختیار اوست.
کسی‌ که‌ در اوج‌ قدرت‌ اقتصادی‌ است، با کسی‌ که‌ هیچ‌ ندارد به‌ گفتمان‌ نمی‌نشیند. حال‌ که‌ امریکایی‌ها یک‌ قدم‌ بالا رفته‌اند، دلیل‌ ندارد با زیردست‌های‌ خودشان‌ حرف‌ بزنند؛ با اروپایی‌ها به‌ گفتمان‌ بنشینند! می‌خواهید بخواهید، نمی‌خواهید، نخواهید! ما همیشه‌ در حال‌ اندیشه‌ دربارۀ‌ بازی‌ هستیم، اما آنها خود بازی‌ را انجام‌ می‌دهند. ما زمانی‌ می‌توانیم‌ با غرب‌ حرف‌ بزنیم که‌ بایستیم. وقتی‌ ایستادیم، مجبورند که‌ ما را بشناسند و با ما حرف‌ بزنند. همان‌گونه که‌ اوایل‌ انقلاب‌ مجبور شدند پدیدۀ انقلاب‌ اسلامی‌ ما را بشناسند. ما گفتمان‌ نکردیم، نگفتیم‌ اینجا تشریف‌ بیاورید؛ ما می‌خواهیم‌ به‌ شما بگوییم که‌ انقلاب‌ اسلامی‌ چیست. مجبور شدند بیایند و ببیند این‌ پدیده‌ چیست؟ ولی‌ زمانی‌ که‌ ما بخوابیم، دیگر با ما حرف‌ نمی‌زند

تا کنون، مدرنیته‌ جذابیت‌هایی‌ را برای‌ توده‌ مردم‌ به‌ نمایش‌ گذاشته، حال‌ که‌ این‌ پرده‌ها کنار رفته‌ و واقعیت‌ مدرنیته‌ روشن‌ شده است، شاید خیلی‌ از این‌ جاذبه‌ها از بین‌ برود. این‌ اعتراضاتی‌ که‌ می‌شود و آن‌ درگیری‌هایی‌ که‌ پیش‌ می‌آید و مخالفت‌های‌ خشنی‌ که‌ با ظهور و بروز این‌ نوع‌ مدرنیته‌ وجود دارد، آیا مدرنیته‌ را به‌ پایان‌ خودش‌ نزدیک‌ نمی‌کند؟
من‌ این‌طور نمی‌بینم. برای‌ ما که‌ در مدرنیته‌ زندگی‌ نمی‌کنیم، بروز چنین‌ امری‌ ممکن‌ است، برای‌ ما نهیبی‌ باشد و این‌ خیلی‌ خوب‌ است، ولی‌ برای‌ کسی‌ که‌ در مدرنیته‌ زندگی‌ می‌کند به‌ هیچ‌ روی چنین‌ چیزی‌ نیست. برای‌ او مسئله‌ تنها این‌ است که‌‌ عده‌ای‌ بیشتر می‌خورند و به‌ او کمتر می‌رسد. وی‌ مدرنیته‌ را نقد نمی‌کند، چنین‌ شخصی‌ فقط‌ می‌بیند که‌ عده‌ای‌ دارند همه‌ منافع‌ را می‌برند، اما نمی‌داند باید چه‌کار کرد؛ چون‌ عالم‌ او همین‌ است.
من‌ فکر می‌کنم انسانی‌ که‌ در این‌ دوره‌ زندگی‌ می‌کند؛ هرچه‌ به‌ جلو می‌رود؛ فلاکت‌ خودش‌ را درمی‌یابد، که‌ دست‌ او هم‌ به‌ جایی‌ بند نیست. انسان‌ مدرن‌ فلاکت‌ را درمی‌یابد، ولی‌ به‌ راه‌ حل‌ نمی‌رسد؛ چون‌ الگوی فکری‌ انسان‌ مدرن‌ همین‌ است. اما برای‌ ما نه‌ تنها این‌گونه‌ نیست، بلکه‌ باعث‌ می‌گردد با احساس‌ خطر بیشتری‌ به‌ دامن‌ دین‌ رجوع‌ کنیم. مثل‌ بچه‌ای‌ که‌ از دامن‌ مادرش‌ دور شده است، خطر را که‌ احساس‌ می‌کند و به‌ دامن‌ مادرش‌ برمی‌گردد.
مدرنیته‌ برای‌ جهان‌ اسلام‌ یک‌ نهیب‌ است، که‌ خیلی‌ها دارند، از آن‌ رویگردان‌ می‌شوند، امریکایی‌ها به‌زور خواهند ماند؛ چون‌ قدرت‌ دارند، ولی‌ به‌ چه‌ قیمتی، بیداری‌ اسلامی‌ به‌ معنای‌ خیلی‌ عام‌ آن، برگشت‌ و عودت‌ به‌ حقیقتی‌ است که‌ مخالفت‌ با امریکا را در منطقه‌ بیشتر خواهد کرد، اما در جهان‌ مدرن، این‌طور نیست. جهان‌ مدرن‌ تنها می‌بیند که‌ بدبخت‌تر گشته‌ و زندگی‌ فلاکت‌بارتر شده‌ است، ولی‌ این‌ دلیل‌ نمی‌شود که‌ اگر عده‌ای‌ بدبخت‌ شدند، دست‌ و پایی‌ بزنند که‌ به‌‌ ساحت‌ جدیدی‌ دست‌ یابند. آدم‌هایی‌ که‌ در غرب‌ مدرن‌ زندگی‌ می‌کنند ــ منظورم‌ از غرب، غرب‌ جغرافیایی‌ نیست، حتی‌ ژاپن‌ ــ خروج‌ اینها از فضایی‌ که‌ در آن‌ زندگی‌ می‌کنند بسیار‌ مشکل‌ است، اینها فلاکت‌ را به‌ چشم‌ خواهند دید و گمان‌ می‌کنم که‌ این‌ همان‌ زمانی‌ است که‌ خداوند فرموده‌ است من‌ وعده‌ام‌ را تحقق‌ می‌بخشم. با آمدن‌ آن‌ منجی‌ حقیقی‌ مردم‌ تازه‌ می‌فهمند که‌ راه‌ حل‌ این‌ است؛ چون‌ فلاکت‌ خود را فهمیده‌اند، مردم‌ می‌فهمند که‌ حق‌ این‌ است. زمانی‌ انسان‌ به‌ حق‌ روی‌ می‌آورد که‌ باطل‌ محض‌ را ببیند وگرنه‌ رویکردی‌ نخواهد داشت. می‌خواهم‌ بگویم‌ از حالت‌ سایه‌روشن‌ درمی‌آید. درکل چون‌ عالم‌ و ساحت‌ انسان مدرن همین‌ است، در این‌ عالم‌ و ساحت‌ نمی‌شود راه‌ حلی‌ پیدا کرد. عالم‌ دیگری‌ باید ساخت‌ و از نو آدمی. تا زمانی‌ که‌ ما در این‌ عالمی‌ که‌ تعریف‌ کرده‌ایم باشیم، راه‌ حلی‌ متصور نیست. قواعد بازی‌ همین‌ است‌ و آنها بازی‌ کرده‌اند.

آیا‌ گرایش‌ به‌ معنویت در دنیای مدرن نشان‌دهندۀ این است که انسان سرگردان عالم مدرنیته رفته رفته راه خود را پیدا می‌کند؟
خیر، این‌ گرایش‌ به‌ معنویت‌ بیشتر جنبۀ‌ تخدیری‌ دارد تا تعمیر و عمران؛ یعنی‌ بیشتر به‌ خاطر این‌ است که‌ انسان‌ها سرگرم‌ بشوند و تا حدی فشارهایشان‌ کم‌ شود. گرایش‌ به‌ یوگا و بودیسم‌ به‌ این‌ خاطر است که‌ فشارهای‌ روانی‌ را کم‌ می‌کند. مسیحیت‌ هم‌ همین‌طور است؛ مثل‌ روانپزشکی‌ است که‌ می‌گوید: شما مشکلات‌ خود را برای‌ من‌ بگویید، می‌خواهم‌ زمانی‌ که‌ از این‌ اتاق‌ بیرون‌ می‌روید‌ آرام‌ بشوید. کسی‌ که‌ مشکل‌ روانی‌ دارد، مشکل‌ وی‌ تنها شخصی‌ نیست، او در این‌ اجتماع‌ در حال‌ زندگی‌ است. تأملات‌ ما، خودبه‌خود، برای‌ ما مشکلات‌ روانی‌ به‌وجود می‌آورند. وقتی‌ که‌ من‌ تأخیر کردم‌ و فلان‌ کار را انجام‌ دادم، شما خودبه‌خود گرفتار می‌شوید. خوب‌ است که‌ من‌ به‌ گونه‌ای‌ شما را تخلیه‌ کنم‌ تا زیر فشار رنج‌های‌ روانی‌ جان‌ ندهید؛ با این حال‌ مشکل‌ را حل‌ نکرده‌ام. مشکل‌ زمانی‌ حل‌ می‌شود که‌ ابعاد و شئونات‌ انسانی‌ ما با توجه‌ به‌ عالمی‌ که‌ در آن‌ واقع‌ می‌شود تعریفی‌ نو پیدا بکند. تا زمانی‌ که‌ در آن‌ عالم‌ واقع‌ نشده، تعریف‌ جدیدی‌ هم‌ پیدا نکرده‌ است.

شما جهانی‌ شدن‌ را به‌ این‌ جهانی‌ شدن تفسیر کردید، اما ما‌ می‌خواهیم‌ زندگی‌ معقول، مطبوع‌ و همراه‌ با آسایشی براساس آموزه‌های اسلام‌ داشته‌ باشیم‌ و از نعمات‌ الهی‌ استفاده‌ کنیم‌، اما از آن‌ طرف، در دام‌ این‌ جهانی‌ شدن‌ نیافتیم؛ چون‌ وقتی‌ ما با جهانی‌ شدن‌ و مدرنیسم‌ مخالفت‌ می‌کنیم، این‌ تصور به‌ویژه برای‌ جوان‌ترها به وجود می‌آید؛ که‌ می‌خواهیم‌ در غار زندگی‌ کنیم؛ یعنی‌ این‌ را با مدرنیزه‌ شدن‌ به‌معنای‌ بهره‌مند شدن‌ از تکنولوژی‌ مدرن‌ خلط‌ می‌کنند، چطور می‌توانیم‌ از تکنولوژی‌ مدرن‌ و پیشرفته‌ بهره‌مند شویم‌ و از آن‌ طرف، این‌ جهانی‌ هم‌ نشویم؟
فکر می‌کنم، که‌ امام خمینی در پایان‌ کتاب‌ «فوائدالرضویه»‌ حاشیه‌ای‌ دارد، که‌ چنین است: انبیا برای‌ دنیا مبعوث‌ نشده‌اند؛ چون‌ معنا ندارد، از قضا انبیا هم‌ نتوانستند دنیا را تغییر بدهند؛ چون‌ خودشان‌ حظی‌ از دنیا نبردند، بعضی‌ وقت‌ها کارهایشان‌ هم‌ نیمه‌کاره‌ مانده‌ است. انبیا برای‌ دنیا و آخرت‌ هم‌ مبعوث‌ نشده‌اند؛ چون‌ این‌ هم‌ شرک‌ است‌ و قابل‌ جمع‌ هم‌ نیست، بعضی‌ وقت‌ها این‌ اولویت‌ پیدا می‌کند؛ بعضی‌ وقت‌ها آن. نمی‌توانند دو تا هدف‌ با هم‌ داشته‌ باشند. انبیا فقط‌ برای‌ آخرت‌ مبعوث‌ شده‌اند؛ ولی‌ این‌ به‌ این‌ معنا نیست که‌ دنیا را به‌ طور کامل‌ کنار بگذارند، بلکه‌ باید با دید به‌ حقیقت‌ و آخرت‌ در این‌ دنیا زیست‌ کنند. این‌ به‌ این‌ معنا نیست که‌ ما سوار ماشین‌ و هواپیما نشویم‌ و تکنولوژی‌ نداشته‌ باشیم، ولی‌ نه‌ برای‌ این‌ دنیا، غایت‌ ما این‌ دنیا نیست، بنابراین‌ پیامبراکرم(ص) موفق‌ نشدند خیلی‌ کارها را انجام‌ بدهند، ولی‌ هر قدمی‌ که‌ برداشتند مطابق‌ امری‌ الهی‌ بود. همۀ‌ هستی‌ او این‌ بود که‌ نسبت‌ افراد را با حقیقت‌ برقرار کند و تمام‌ عمر همین‌ کار را کرد. ما می‌خواهیم‌ در این‌ دنیا با حق‌ زندگی‌ کنیم، این‌طور زندگی‌ می‌کنیم که‌ چه‌بسا از منافعمان‌ بگذریم، چه‌بسا به‌ خیلی‌ از مواهب‌ مادی‌ نرسیم، چه‌بسا هم‌ برسیم، ولی‌ چون‌ نظرمان‌ تنها در این‌ دنیا نیست، چه‌بسا به‌خاطر آنها هم‌ بگذریم. پیامبراکرم(ص) گفته: این‌گونه‌ زندگی‌ کنید، نگفته‌ است که‌ زندگی‌ نکنید، اگر این‌گونه‌ زندگی‌ کنید، به‌ حقیقت‌ زندگی‌ می‌رسید. براساس همین نگاه است که هنرمندان ما هرچه‌ پیشرفت‌ می‌کرد «افتاده‌تر می‌شدند، ولی‌ پیکاسو هرچه‌ بیشتر نقاشی‌ می‌کشید بزرگ‌تر می‌شد و مدام‌ می‌خواستند جلوه‌اش‌ بدهند. هنر ما هنر مخفی‌ است. این‌ همه‌ کاشی‌کاری‌ کرده‌اند و فرش‌ بافته‌اند، اثری‌ از هنرمند نیست، فانی‌ شده‌ و نیازی‌ نبوده است‌ خودش‌ را نشان‌ بدهد. نه‌ به‌ آن‌ معنای‌ عرفانی‌ محض، منیت‌ او کمتر شده‌ است، هرچه‌ گذشته، دیده باز هم‌ هیچ‌ نیست، باز هم‌ نیست‌ و هرچه‌ هست، خداست. درواقع رویکردها متفاوت‌ است؛ اینکه‌ آیا می‌خواهد در این‌ دنیا با حقیقت‌ زندگی‌ کند، برای‌ حق‌ زندگی‌ کند یا برای‌ لذت؛ بنابراین‌ دنیا نمی‌تواند بلااستقلال‌ باشد؛ می‌شود همان‌ تعبیری پیامبر اکرم(ص) را به کار برد‌ که‌ دنیا مزرعۀ‌ آخرت‌ است. گویی‌ آدم‌ دارد با آخرت‌ در این‌ دنیا زندگی‌ می‌کند و همین‌ الان‌ هم‌ خودش‌ را در آن‌ عالم‌ می‌بیند. نه‌ اینکه‌ از عالمی‌ که‌ دارد زندگی‌ می‌کند منفک‌ بشود، ولی‌ از آنجا که‌ با یک‌ عالم‌ دیگری‌ ممزوج‌ شده است، درنتیجه‌ یک‌ ساحت‌ دیگر و یک‌ حال‌ و رویکرد دیگری‌ هم‌ دارد که‌ با آن‌ زندگی‌ می‌کند و آن‌ رویکرد رسیدن‌ به‌ حقیقت‌ است‌ و انبیا هم‌ به‌ همین‌ خاطر آمده‌اند.
«منبع : نشریه زمانه»
منبع باشگاه اندیشه

جهانی سازی و اندیشه های سیاسی متفکران عرب

دریافت فایل فهرست کتاب جهانی سازی و اندیشه های سیاسی متفکران عرب

مشخصات كتاب در پايگاه كتابخانه ملي ايران

http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2378160

جهت اطلاعات بیش تر:

آدرس: تهران - بزرگراه کردستان - نبش خیابان شصت وچهارم - پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی -

تلفن: 93-88046891 (انتشارات)

معرفی کتاب جهانی سازی و اندیشه های سیاسی متفکران عرب

 

کتاب جهانی سازی و اندیشه های سیاسی متفکران عرب

از انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

- در ۷۵۴ صفحه مصور

مشتمل بر بررسي ديدگاه‌هاي نزديك به چهل تن از انديشمندان معاصر جهان عرب

مشخصات كتاب در پايگاه كتابخانه ملي ايران

http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2378160

آنچه تحلیل‌گران فراموش کرده‌اند...


گروه سیاسی برهان

دکترکامیار صداقت ثمرحسینی                    اینجا را کلیک کنید 

نوشتن درباره‌ی واقعه‌ای که در حال انجام است و در بستر تحولات و حوادث بزرگ و سریعی قرار دارد، زمان چندانی از شعله‌ور شدن آن نمی‌گذرد و منابع کافی هم درباره‌ی آن موجود نیست، دشوار است. به ویژه آن‌که بی‌تردید برای تحلیل وقایع امروز باید متکی به پژوهش‌های گسترده‌ای شد که در دهه‌های قبل در راستای پاسخ دادن به دغدغه‌های ایرانیان، انجام شده‌اند.

مقصود هر اثر توجه دادن مخاطبانش به نکات و اموری است که آن‌ها را در اولویت‌های مطالعاتی زمانه‌اش فرض کرده است. در هر اثر تعریفی از اولویت‌های پژوهشی کشور قابل مشاهده است. نوشته‌ی حاضر جدا از این امور نیست و می‌کوشد به یکی از درس‌های این قیام‌ها توجه کند.


برنامه‌ی منظم غرب درک مسایل جهان اسلام به جهت ایجاد تغییر در آن است

انجام مطالعات سازمان ‌یافته جهت شناخت حال و روز دیگر کشورها همواره مورد توجه قدرت‌های جهانی بوده است. برای مثال پروژه‌ی «مرکز اینترنت و جامعه‌ی برکمن[1]» در دانشگاه «هاروارد» با ترسیم نقشه‌ی اینترنت جوامع عربی می‌کوشد تا مطابق با نیازهای جوامع غربی، تصویری واضح از جریان‌ها و گرایش‌های سیاسی و فرهنگی جهان عرب ارایه کند و با مطالعه‌ی ارتباطات وسیع افراد و جریان‌ها در وبلاگستان عربی، قطب‌های مخالف و رقیب هم در کشورهای اسلامی را شناسایی ‌کند و بر فضای رقابت و تضاد آن‌ها سیطره یابد تا مدیران غربی بتوانند به اقتضای منافع‌شان هر زمان که خواستند و بی‌آن‌که دیده شوند به اختلافات در جوامع اسلامی دامن بزنند. این گونه شناخت بهترین زمینه را برای اتخاذ سیاست مهار طرفین به دست خویش و به سود طرف ثالث (استعمارگران غربی) ایجاد می‌کند. سیاستی که در قبال قیام‌های جهان عرب مشهود است. نمونه‌ی این پروژه درباره‌ی اینترنت ایران نیز انجام شده است.[2] 
 
 
نقشه‌ی فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی اینترنت جهان عرب در گزارش مرکز اینترنت و جامعه برکمن

برای مثال هم زمان با بحران بحرین در برخی از پایگاه‌های اینترنتی، شاهدیم که کوشش می‌شود تا با طرح پرسش (خلیج فارس یا خلیج عربی؟) کاربران اینترنت منطقه را علیه یک‌دیگر بسیج نمایند. با این ادعا که به طور مثال در صورت کاهش درصد رأی دهندگان به خلیج فارس گوگل مجبور می‌شود تا از عنوان جعلی «خلیج عربی» استفاده کند. این گونه اقدام‌ها در راستای تشدید درگیری ایرانی - عربی و شیعه - سنی است. سرانجام یکی از طرفین گمان خواهد کرد که پیروز میدان است اما در حقیقت برنده‌ی چنین بازی‌هایی ایالات متحده است و نه هیچ یک از آن دو. مگر مشروعیت نام خلیج فارس به خاطر انتخاب آن از سوی کاربران یک پایگاه آمریکایی بوده تا بخواهیم وارد چنین میادینی از تضاد و درگیری با یک‌دیگر شویم؟ در پشت پرده‌ی این بازی‌ها مطالعات منظم و سازمان‌ یافته موجود است و اموری اتفاقی و بدون محاسبه نیستند.

 


هم‌چنین در طی دهه‌های اخیر برنامه‌های فرهنگی بسیاری از سوی دولت‌های غرب برای کودکان جهان عرب به اجرا درآمده است و ما نیازمند آن هستیم که سازوکارهای چنین حرکتی را به درستی شناسایی کنیم. 


 
  
سمت راست تصویری از مجموعه‌ی 99 - سرمایه‌گذاری برای تأثیرگذاری فرهنگی بر کودکان مسلمان
سمت چپ – کودکی در حال خواندن یکی از شماره‌های مجله

 برای مثال مجموعه‌ی داستان‌های گرافیکی [3]The ninety- nine (در قالب مجله، کتاب، پویانمایی و بازی رایانه‌ای به زبان‌های انگلیسی و عربی) که توسط «نایف المطوع» روان‌شناس کویتی، در سال 2006م منتشر شده است، به دنبال تغییر وضعیت فرهنگی کودکان عرب است. هدف اصلی نایف مطوع از عرضه‌ی این مجموعه، تغییر دیدگاه‌های مردم خاورمیانه درباره‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا به عنوان بیگانگان است. این مجموعه با حمایت دولت آمریکا و شخص «باراک اوباما»[4](رییس جمهور آمریکا) همراه شده است. اوباما در یکی از سخنرانی‌های خود در وصف کار نایف المطوع می‌گوید:

... کتاب‌های مصور او (نایف المطوع) ذهن بسیاری از جوانان را با ابر قهرمانانی که تجسمی از تعالیم و بردباری اسلام هستند، تسخیر کرده است. به دنبال سخنرانی من در قاهره، به او نیز فکر مشابهی دست داد. چنین بود که در کتاب‌های مصور او سوپر‌من‌ و بتمن، با همتایان مسلمان خود ارتباط بر‌قرار کردند.(خنده) و بر اساس آن‌چه که من می‌شنوم مشغول پیشرفت نیز هستند. (خنده) به طور قطع همین‌طور است. (کف زدن حضار) ما از راه گوش دادن به یک‌دیگر موفق به مشارکت با یک‌دیگر شده‌ایم. ما مبادلات آموزشی را گسترش داده‌ایم، زیرا دانش سکه‌ی رایج قرن بیست و یکم است. فرستادگان برجسته‌ی دانش ما از چندین کشور شما دیدن کرده و به کاوش در راه‌های افزایش همکاری در زمینه‌ی دانش و فن‌آوری پرداخته‌اند. ... (اوباما (سخنرانی[5]) 27 آوریل 2010)

المطوع، در آثارش در قالب کتاب‌های مصور با ترکیب قهرمانان اسلامی و غربی درصدد عادی نشان دادن حضور اسراییل در خاورمیانه است تا شخصیت کودکان خاورمیانه با چنین دیدی ساخته شود. پیش از آن‌که موارد فوق را به عنوان اخباری جالب دنبال کرد، باید به اندیشه‌، برنامه و کوششی توجه کرد که در ورای آن پنهان شده است.
 
مطالعه‌ی جهان اسلام؛ مطالعه‌ی آینده‌ی ایران است

پژوهشگران اروپایی و آمریکایی به دلایل گوناگونی مانند هم‌جواری اروپا با جهان اسلام، فرهنگ غنی اسلامی، وابستگی اقتصادهای غربی به منابع نفتی و بازار مصرف جهان اسلام، مطالعه درباره‌ی کشورهای اسلامی را در محور کار خود قرار داده‌اند و البته «ادوارد سعید» (1935 – 2003م) به درستی معتقد بود که غرب در جهان اسلام و منطقه‌ی خاورمیانه به دنبال تحقق دو امر است: (سعید می‌گفت که سومی هم ندارد.)

1. تضمین صادرات نفت به غرب؛

2. تضمین امنیت رژیم اشغال‌گر اسراییل.

موضع غرب در قبال قیام‌های جوامع اسلامی را باید در سیاق این دو عامل مورد توجه قرار داد. محققان غربی خود نیز تأکید دارند که یکی از دلایل‌شان برای مطالعه‌ی وضعیت کشورهای اسلامی آن است که غربی‌ها چه به واسطه‌ی هم‌جواری و یا مهاجرت‌پذیری، ناگزیر از تعامل با کشورهای اسلامی هستند است. پس باید با مسلمانان از نزدیک آشنا شوند. حکایت مواجه‌ی «لویی ماسینیون» (1883- 1963م) با مرحوم علامه شیخ «محمد تقی قمی» (1298-1369ه.ش) حاوی نکات جالب‌ توجهی است. ماسینیون مانند دیگر شرق‌شناسان اروپایی که به هر نقطه‌ای در کشورهای اسلامی سرک می‌کشند، کنجکاو از دلایل تأسیس «دارالتقریب» قاهره به آن‌جا رفت. او برای خوشایند مرحوم قمی از پژوهش خود درباره‌ی حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) و حق وی در وراثت سخن گفت، هر چند در کمال ناباوری با پاسخ محکم علامه قمی مواجه شد که شما این موضوع را به خودمان واگذارید و در زمین پاک مسلمانان بذر تفرقه و نفاق نکارید و به جای آن از دولت فرانسه بخواهید به آزار و شکنجه‌ی مسلمانان الجزایری پایان بخشد.[6]

هرچند غربی‌ها در پیش‌بینی قیام‌های مردمی جهان عرب در سال 2011م ناتوان بودند و هر چند مرتکب اشتباهات بسیاری در تحلیل‌های خود شدند، اما از راه مؤسسه‌های عظیم پژوهشی خود، دارای اطلاعات کافی جهت اختلال یا انحراف مسیر آن قیام‌ها هستند. به نحوی که در صورت ضعف رهبری در قیام‌های مردمی که معضل و یا اشتباه محاسبه از سوی انقلابیون، شکست قیام‌ها در کوتاه مدت دور از انتظار نیست.
باید توجه کرد که این قیام‌ها به لحاظ ابعاد، رهبری و اصالت در محتوا در حد و اندازه‌ی انقلاب اسلامی ایران نیستند اما اگر به گذشته برگردیم و قیام‌های اخیر را با تحولات قبلی مورد سنجش قرار دهیم، به طور قطع با انقلاب‌هایی مردمی مواجه می‌شویم که از سوی مردمی مسلمان و برای اعاده‌ی کرامت انسانی‌شان و برداشتن ظلم برپا شده است. برای مثال مقایسه‌ی قیام سال 2011م مردم مصر با آن‌چه انقلاب سال 1952م (بر ضد نظام پادشاهی مصر) خوانده می‌شود، نشان می‌دهد که واقعه‌ی سال 1952م در واقع کودتایی نظامی بود که ملت مصر به طور مستقیم درآن نقشی نداشت. اما در قیام سال 2011م،‌ تمامی طبقات اجتماعی، زن و مرد، پیر و جوان، با درجات مختلف فرهنگی و قومی و .. حضور داشتند و هر چند که ارتش به عنوان ابزار کنترل قیام مورد توجه واقع شد، اما بر خلاف قبل در این رخداد موضعی منفعلانه داشت. در عین حال به فاصله‌ی کوتاهی از برکناری «حسنی مبارک» از قدرت ایجاد شکاف‌‌ بر سر نظام سیاسی مصر دیده شد که به تعبیر «فهمی هویدی» مشکل مصری‌ها پیش از آن‌که اختلاف داخلی باشد مدیریت اختلاف‌ها در میان‌شان است. موضوعی که دشمنان جهان اسلام همواره درصدد تصرف آن هستند.

 

مسأله‌ی اصلی ما در قبال وقایع جهان عرب، تدوین برنامه‌ای برای شناخت مستمر و نظام‌مند شناخت جهان اسلام است که متأسفانه در اولویت مطالعاتی دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی کشور نیست.

مسأله‌ی اصلی ما در قبال وقایع جهان عرب، تدوین برنامه‌ای برای شناخت مستمر و نظام‌مند شناخت جهان اسلام است و متأسفانه بر خلاف جهت انقلاب اسلامی ایران، جهان اسلام در اولویت مطالعاتی دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی کشور نیست. امری که تبعات سخت و ناگوار امنیتی خواهد داشت.

به خاطر بیاوریم که پیش از ظهور طالبان در افغانستان، مراکز مطالعاتی ما به مطالعه‌ی بافت اجتماعی و مذهبی جامعه‌ی پاکستان به ویژه مدارس مذهبی آن کشور نمی‌پرداختند. (و اکنون نیز تغییر محسوسی در آن به چشم نمی‌خورد.) آیا پاکستان همسایه‌ی ما نیست و آیا امنیت ما در منطقه در گرو توجه به مسایل همسایگان‌مان نمی‌باشد؟ این تنها پس از به قدرت رسیدن طالبان بود که ناگهان و با شگفتی زیاد طالبان وهابی بر صفحات تلویزیون کشور مشاهده شدند و بسیاری از اساتید دانشگاه‌های علوم سیاسی و روابط بین‌الملل کشور را متعجب کردند. آیا آن‌ها ناگهانی و بی‌خبر آمدند و یا بی‌خبران این ما بودیم؟ و بعد از آن بود که تازه متوجه دلارهای نفتی عربستان در طی یک برنامه‌ریزی طولانی با حمایت سرویس جاسوسی پاکستان و آمریکا شدیم و تبعات عملی آن را به ویژه با سقوط هرات و مزار شریف احساس کردیم. اما با این وجود هیچ‌گاه شاهد مطالعات نظام‌یافته‌ای درباره‌ی مدارس دینی در پاکستان، تحلیل محتوای نشریات و مجلات‌شان، آشنایی با شخصیت‌های محبوب آنان، پیوندهای موجود میان قبایل پاکستان و افغانستان، نحله‌های مختلف فکری در میان طالبان، اتاق‌های فکر و برنامه‌ریزی‌شان و .. نشدیم. برای ما مهم نبوده که از زوایای نزدیک‌تری جامعه‌ی پاکستان را بشناسیم و تصویری دقیق از گروه‌های مرجع و نوآوران فرهنگی و اجتماعی آن به دست آوریم.

بد نیست همین جا اشاره شود که در دانشکده‌ی علوم سیاسی یکی از دانشگاه‌های تهران پایان‌نامه‌ای در مقطع کارشناسی ارشد در خصوص نهضت اسلامی تاجیکستان موجود است که با نمره‌ی عالی (20) از سوی هیأت اساتید و داوران (یعنی حداقل 4 استاد دانشگاه) پذیرفته شده است. محتوای رساله کپی واژه به واژه‌ای است از دو کتاب «اسلام و نهضت اسلامی در تاجیکستان» معاصر اثر «شمسالحق نور» و «کتاب سبز تاجیکستان» از انتشارات وزارت امور خارجه به همراه چند وصله و پینه‌ی دیگر! با این شیوه‌ها و نظایر آن که تحلیل جامعی از آن را در کتاب «موانع رشد علمی در ایران» اثر فرامرز رفیع‌پور می‌توان دید، نمی‌توان مسلمانان مظلوم بحرین، لیبی، یمن و دیگر سرزمین‌های اسلامی را یاری کرد.
قیام‌های جهان عرب بانگ بیدار باشی برای ماست. درد فقر اطلاعات و نبود منابع کافی را محققانی که درصدد انجام پژوهش‌ درباره‌ی لیبی، عمان و حتی بحرین بر می‌آیند، به خوبی درک می‌کنند. عمان کشوری اسلامی، عرب و همسایه‌ی ماست که با ایران در موقعیت استراتژیک تنگه‌ی هرمز سهیم است و اکنون نیز درباره‌ی قیام‌های مردمی از آن سامان مطالبی به گوش می‌رسد. اما درباره‌ی دانشگاه‌های آن کشور، مناسبات قدرت در آن، مطبوعات آن، نویسندگان و تأثیرگذاران سیاسی، اقتصادی، فرهنگی بر آن منابع اندکی در اختیار ماست.
این نوشتار مُدعی نبود مراکز مطالعاتی تخصصی در کشور و یا اساتیدی توانا در این حوزه نیست، که هستند محققان مطلعی که بر اثر مطالعات و زندگی در کشورهای مذکور و یا به خاطر استعداد و مشاغل حرفه‌ای خود در حوزه‌های مطالعاتی جهان عرب و خاورمیانه صاحب‌نظراند. اما باید شناخت در سطح ملی را از تلاش‌های غالباً انفرادی و شخصی جدا کرد و باید به اولویت‌های پژوهشی و حجم و اندازه‌ی آن‌ها هم نظر داشت.
آن قدر که پس از انقلاب اسلامی در ایران درباره‌ی «کانت» و «هایدگر» مقاله و کتاب منتشر شده است، (که به تعبیر اهل فن بسیاری از آن‌ها حاوی شناختی سطحی از آن دو متفکر غربی‌اند.[7]) درباره‌ی بحرین، یمن و عمان تحقیق نشده است. این بدان معناست که ما از اولویت‌های پژوهشی خود در علوم انسانی بی‌خبریم. حتی اگر دغدغه‌ی جهان اسلام را هم نداشتیم، صرفاً هم‌جواری این کشورها با ما کافی بود تا به صورت جدی‌تری به آن‌ها به ویژه از بُعد مطالعات فرهنگی بپردازیم. در واقع بررسی وضعیت این کشورها بررسی آینده‌ی ایران است.
ما نیازمند اطلاعاتی کلیدی درباره‌ی گرایش‌های متفکران عرب هستیم تا در یک نقشه‌ی کلی دوستان و دشمنان‌مان را چه بالفعل و چه بالقوه ببینیم.
ما باید بدانیم اکنون در دانشگاه‌های مصر، لبنان، عربستان، کویت، بحرین و دیگر کشورهای اسلامی چه خبر است؟ در آن‌ها چه کتاب‌ها و سرفصل‌هایی تدریس می‌شود، چه موضوعات پژوهشی در اولویت مطالعاتی آن‌ها قرار دارد؟ و به چه موضوعاتی نمی‌پردازند؟ 
دوستان ما و دشمنان ما کیستند؟
چه پیوندهایی (مانند ارتباطات خانوادگی) میان حاکمان عرب و حاکمان غرب موجود است؟
 
سیر سرمایه‌گذاری‌های عربی در منطقه و کشورهای غربی چه سمت و سویی را نشانه رفته است و این امر چه تأثیراتی را بر جایگاه کشورمان دارد؟
چه جریان‌های مطبوعاتی و رسانه‌ای در آن کشورها موجود است؟ این رسانه‌ها در چه شبکه‌های وسیع‌تری در منطقه و جهان قرار می‌گیرند؟ برای مثال ما پژوهش جدی درباره‌ی جریان‌های رسانه‌ای در بحرین از قبیل صحیفةالأیام، صحیفة اخبار الخلیج، صحیفة الوسط، صحیفة الوطن البحرینیة، مجلةالإصلاح البحرینیة، صحیفةالوقت البحرینیة و ... نداریم، در حالی که به هزار و یک دلیل این امر از اولویت‌های مطالعاتی ماست.

ما باید بدانیم شیعیانی که در مصاحبه با روزنامه‌های بحرین و دیگر روزنامه‌های عربی منطقه در مخالفت با جمهوری اسلامی ایران سخن می‌گویند، کیستند و شجره‌نامه‌یفکری و سازمانی‌شان چیست؟

ما باید بدانیم به لحاظ اجتماعی چه گروه‌های مرجعی در منطقه و در میان همسایگان‌مان مورد توجه‌اند؟ یعنی چه گروه‌های سازنده‌ی افکار و رفتار در کشورهای اسلامی‌اند و مرجع قضاوت‌ها واقع می‌شوند؟

چه نویسندگان، هنرمندان، فیلم‌ها، کتاب‌ها، برنامه‌های خبری مورد توجه مردم آن کشورها قرار می‌گیرد؟

به کار‌گیری چه مضامین فرهنگی و اجتماعی در قالب‌های مختلف فیلم و اینترنت موجب توجه کاربران عرب می‌باشد؟ چه مؤلفه‌هایی در آن‌ها ایجاد انگیزه می‌کند؟ و ....

آیا بدون درک عمیق موارد مذکور و صدها مورد دیگر می‌توان تحلیل‌هایی چند ساعته از حوادث منطقه و راهبرد ایران در قبال آن ارایه داد؟
صدها پرسش از این دست درباره‌ی ایجاد ارتباطی مؤثر حایز توجه هستند. هر اندازه به موضوعی بیش‌تر پرداخته شود، موضوعات آن به شاخه‌های فرعی‌تر انشعاب می‌یابد و نیز دایره‌ی اصطلاحات علمی آن افزایش می‌یابد و سیر مباحث از مفاهیم کلی به مفاهیم جزیی توسعه پیدا می‌کنند. کاری که ما در مطالعه‌ی جهان عرب نکرده‌ایم و صدمات بسیاری را از این ناحیه متقبل شده‌ایم.

 

مبارزه با استعمار، ظلم و فساد و مظاهر منفی تمدن غربی و مانند آن‌ها پیش از آن‌که در شعار آید باید مبتنی بر ساختارهای محکم آموزشی و پژوهشی باشد و امنیت جمهوری اسلامی ایران ایجاب می‌کند که اهتمام بیش‌تری به این موضوعات کنیم.

یاری مظلومان بحرینی، یمنی، مصری و دیگر برادران‌مان در جهان اسلام تنها زمانی میسور است که دشمنان‌شان را به درستی بشناسیم. ساختن پژوهشکده‌ها و سرفصل‌های تفننی در مؤسسه‌های آموزشی و پژوهشی کشور دردی از دردهای جهان اسلام را دوا نمی‌کند. مبارزه با استعمار، ظلم و فساد و مظاهر منفی تمدن غربی و مانند آن‌ها پیش از آن‌که در شعار آید باید مبتنی بر ساختارهای محکم آموزشی و پژوهشی باشد و امنیت جمهوری اسلامی ایران ایجاب می‌کند که اهتمام بیش‌تری به این موضوعات کنیم.

اگر متفکران عرب شکست اعراب از رژیم اشغال‌گر اسراییل در سال 1967م را مایه‌ی ایستایی اندیشه‌ی عربی می‌دانستند که موجب شد تا اندیشه پایان و پذیرش شکست، احساس یأس و نومیدی بر اندیشه‌های آنان حاکم شود و به تعبییر «نزارقبانی» (1923-1998م): «مادریکحالتکومایِملیهستیموازروزپیروزی‌ها ...هیچنامه‌ایدریافتنداشتیم» با گذشت حدود 43 سال از آن دوران، قیام‌های عربی موجبات ظهور اندیشه‌ی شروع و آغاز جدیدی در حوزه‌ی اندیشه‌ی سیاسی و اجتماعی را فراهم کرده‌اند. امری که نوید آن پیش از این قیام‌ها و با مقاومت حزب الله در جنوب لبنان و بعدها مقاومت مردم رنجدیده‌ی غزه آغاز شد و برای اولین بار آنان طعم پیروزی را در برابر اشغال‌گران صهیونیست چشیدند.

ما باید در خلق ادبیات نوین فرهنگی و اجتماعی جهان عرب سهیم باشیم. این امر با کلی گویی، و بسنده کردن به شعاردادن حاصل نمی‌شود. ما باید به جای اظهارنظرهای عجولانه و سطحی، برنامه‌ای جدی و مستمر را برای شناخت جهان اسلام آغاز کنیم.*
 
(*)دکترکامیار صداقت ثمرحسینی؛ کارشناس بین‌الملل/انتهای متن/ 
  
1. Berkman Center for Internet & Society
 2. جهت دریافت متن پژوهش درباره‌ی جهان عرب مذکور به نشانی زیر مراجعه کنید: (بخش اصلی این گونه از پژوهش‌ها به صورت عمومی منتشر نمی‌شود.)
جهت دریافت متن کامل پژوهش درباره‌ی اینترنت ایران مذکور به نشانی زیر مراجعه کنید:
  4.پایگاه اینترنتی دولت ایالات متحده‌ی آمریکا به نشانی: http://www.america.gov/
 5. مفهوم 99 بیان‌گر قهرمانانی از 99 کشور جهان است که نویسندگان آن می‌کوشند تا با ارایه‌ی دیدگاهی غربی از اسلام، هویت اسلامی کودکان عرب را تغییر دهند.  نیز پایگاه وب‌گاه The ninety nine به نشانی:http://www.the99.org/art-1-33-Articles-1-3-810,ckl
  6. به نقل از: محمد تقی قمی، 1389. سرگذشت تقریب: یک فرهنگ یک امت. (با مقدمه و ملحقات) سید هادی خسروشاهی، (ترجمه) محمد مقدس. مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی. 41 . به نقل از مصاحبه‌ی محمد تقی قمی با مجله‌ی روزالیوسف 12 ژانویه 1976م
 7.از سوی دیگر هرچند آشنایی با اندیشه و فلسفه‌ی غربی لازم است اما متأسفانه آموزش فلسفه‌ی غربی در دانشگاه‌های ما به جای انتقال اطلاعات مفیدی درباره‌ی غرب مبدل به انتقال اعتقادات می‌شود. 

گفتگو با دكتر مهدي گلشني - علم زير چتر دين بخش دوم و پایانی - منيره پنج تني

دكتر مهدي گلشني
ادامه نوشته

آخرین مقالات درباره جهانی شدن

ادامه نوشته

گفتگو با دكتر مهدي گلشني - عـلم زيـر چـتر ديـن - بخش اول ـ منيره پنج تني

ادامه نوشته

تاريخ را بايد از نو نوشت گفتگو با دکتر کريم مجتهدي/حميد كوزري

اشاره: آقاي دكتر مجتهدي، استاد دانشگاه تهران، سالها تدريس فلسفه تاريخ را در گروه فلسفه برعهده داشته است. حاصل اين درسها كتابي به همين نام است. از آنجا كه هم فلسفه تاريخ و هم وضعيت فكري ايران معاصر دو مسئله مورد توجه ايشان است، ماهنامه «اطلاعات حكمت و معرفت» در آخرين شماره خود دراين باره با ايشان به گفتگو پرداخته است كه در ذيل مي‌خوانيم:

فلسفه و تاريخ به عنوان دو علم مستقل چه رابطه‌اي مي‌توانند با هم داشته باشند و سابقه برخورد اين دو حوزه معرفتي در مفهوم فلسفه تاريخ چگونه است؟

به نظر بنده نحوه پيدايش مفهوم فلسفه تاريخ در بحث امروز ما بسيار مهم است؛ يعني اينکه تفکر درباره تاريخ از چه موقع .... ائامه مطلب را کلیک نمایید.

ادامه نوشته

سنت كاذب تجدد كاذب - در گفتگو با دكتر كريم مجتهدي

ادامه نوشته

دانلود مقاله : بررسی نمایش خارجی بودن در تولیدات داخلی - مطالعه‌ای محدود به اسامی كفش‌های دست‌ساز در

 

 جهت دانلود مقاله در قالب فايل PDF اينجا را كليك نماييد.

مقاله : بررسی نمایش خارجی بودن در تولیدات داخلی - مطالعه‌ای محدود به اسامی كفش‌های دست‌ساز در تهران