گزارش جلسه دفاعيه جهانيسازي و انديشة سياسي متفكران عرب ۱۹۸۹-۲۰۰۷
باسمهتعالی شأنه
جلسة دفاعية رسالة دكتراي كاميار صداقت ثمرحسيني با عنوان «جهانيسازي و انديشة سياسي متفكران عرب ۱۹۸۹-۲۰۰۷م » راس ساعت 17 روز يكشنبه 11 مردادماه 1388 برابر با 10 شعبان در سالن اجتماعات پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار گرديد.

جناب آقاي دكتر مهدي گلشني به عنوان استاد راهنما و حضرت آيتالله شيخ محمد علي تسخيري به عنوان استاد مشاور در جلسه حضور داشتند.
اساتيد داور حاضر در جلسه عبارت بودند از جناب آقايان حجت الاسلام و المسلمين دكتر داود مهدوي زادگان، حجت الاسلام و المسلمين دكتر سيد محسن ميري، و دكتر مظفر نامدار.
نيز از ميان اساتيد ناظر در جلسه ميتوان به اساتید ارجمند سرکار خانم دکتر مکنون آقاي دكتر كتابي؛ آقاي دكتر تنكابني؛ حجت الاسلام و المسلمين آقاي رضا غلامي آقاي دكتر عماد افروغ؛ آقاي دكتر رامين خانبگي؛ آقاي دكتر شالچي؛ آقاي دكتر سيد جواد ميري؛ آقاي دكتر قيس آل قيس و ... اشاره نمود.
متن دفاعيه:
تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ*
با سلام و صلوات بر پيامبر اكرم (ص) و خاندان پاك و طاهرش بحث خود را آغاز مينمايم
ابتدا لازم ميدانم تا سپاس قلبي خود را تقديم اساتيد ارجمند راهنما و مشاور جناب آقاي دكتر مهدي گلشني و حضرت آيت الله تسخيري نمايم كه هر چه از ايشان ديدم علم و فضل و اخلاق است و توصيف من توضيح واضحات
گر كسي وصف او ز من پرسد ***** من كنم خود به عجز خويش اقرار
و از اساتيد داور كه قبول زحمت فرمودند تا مرا به ايرادات كار، به جهت اصلاح آن واقف گردانند، و نيز از مسئولان محترم تحصيلات تكميلي پژوهشگاه و همة دوستان و همكاران و اساتيد حاضر در جلسه كه محضرشان لطافت كلاس درس را دارد به اميد آن كه از آن بياموزم، صميمانه تشكر مينمايم.
*****
موضوع رسالة اينجانب «جهانیسازی و اندیشة سیاسی عرب» در دوران پس از جنگ سرد یعنی 1989 میلادی تا امروز میباشد و در طي آن ميكوشم تا به اين پرسش پاسخ دهم كه متفکران عرب چه توصیف و تحلیلی از جهانیسازی ارائه دادهاند؟ همچنین چه راهحلهایی در راستای تعامل صحیح با این پدیده مطرح نمودهاند؟ ضمن آنکه در یافتن پاسخ به این پرسشها، به نظامهای معرفتی هر یک از آنان اعم از اسلامگرا، دنياگرا، ليبرال و مليگرا توجه دارم.
در ادامه به تعریف جهانیسازی اشاره خواهيم نمود، اما در ابتداي كلام ذكر اين نكته لازم است كه موضوع مباحث جهانیسازی در جهان عرب، (برخی معادل Globalization یا عولمة را جهانیشدن و برخی کرهگیر شدن هم آوردهاند.) با مباحث جهانیسازي در مغرب زمین متفاوت است.
در اندیشة سیاسی متفکران مسلمان و عرب، بحث از جهانیسازی، بحث از اسلام و غرب، اعراب و غربیها و شرق و غرب (به ویژه در سیاق گفتگوی تمدنها) است. بنابراین هم شناخت اعراب از خودشان اهمیت مییابد و هم شناخت آنان از مغرب زمین. و بیش از آنکه اقتصاد در صدر مسایل قرار گیرد، هویت و فرهنگ، در محور توجه قرار میگردد. چنانكه صورت مساله در جهان عرب در تعابیری چون غربگرایی، غربستیزی و غربشناسی نیز مطرح میشود.
به لحاظ رویکرد مطالعاتی، طبيعي بود كه به قواعد عمومی روششناسی از قبیل «اگر نقل کننده هستی پس سند»؛ «اگر مدعی هستی پس دلیل» توجه نمايم. اما به وجه خاص، کوشیدم تا دیدگاه یک متفکر دربارة جهانیسازی را در بستر نظام کلی اندیشهاش مورد توجه قرار دهم. لذا هر چند لازمة چنين نگرشي تنوع در مسايل مطروحه است، اما در درك چرايي موضعگيري انديشمندان حايز اهميت است.
به عنوان مثال فهم اندیشة متفکر مغربی، محمد عابد الجابری از جهانیسازی در گرو فهم دیدگاه او دربارة دوران عصر تدوین (حدود 100-250 قمری) است که در باب چارچوب تدوین مرجعیت عقل عربی معنا مییابد. در «همایش جهان عرب و جهانیشدن» 1997م، ما شاهد وجود تقابلي فکری میان دکتر جابری و دکتر السید (از اندیشمندان لبنانی) هستيم. با كمي دقت در طرحهاي جابري و طرحهاي بديل السيد مشخص میشود که دعوای اصلی آنان بر محور انتخاب يكي از دو گزينة تجدد درونزا و یا تجدد برونزاست. به عبارت دیگر، آنان به اين مساله ميپردازند كه آیا مؤلفههاي مؤثر در راستاي تغییر جهان پیرامونیشان را باید از بیرون بگیرند و یا از درون میراث فرهنگیشان؟ جابری بر خلاف السيد راهحل مسالة فرهنگ در جهان عرب را بازگشت به سرچشمههای اخلاقیات عملی در دوران تدوین میداند. مثلاً او معتقد است که موضوع محوری فرهنگ اسلامی، عمل صالح است. بُعد الهی عمل صالح مانند عدل الهی بسیار گسترده شده است اما بُعد اجتماعی آن مانند عدل بشری مغفول مانده است، که به پذیرش ظلم منتهی شده است. و او اين همه را بي آنكه ذكر از نقد عقل عربي خود نمايد، در مباحث جهانيسازي خود لحاظ نموده است.
يا مثال ديگر آنكه درک صحيح دیدگاه دکتر حسن حنفی از جهانیسازی مستلزم توجه به آرای او در باب الهیات به ويژه استفاده از پديدارشناسي در آن و نیز کوشش موازی او در مسیر غربشناسی و نیز فعالیت سیاسی او در گرایش چپ اسلامی است. او در تحليل جهانيسازي نيز از پدیدارشناسی استفاده میکند تا ماهیت آن را به جهت «تغییرش» بشناسد.
*****
اشاره شد که مباحث جهانیسازی در جهان عرب با جهانیسازی در مغرب زمین متفاوت است. آنتونی گیدنز در ویراست چهارم کتاب جامعهشناسی (2004م) عملاً جامعهشناسی را مستلزم شناخت جهانیسازی دانسته است. «همگی به نحو فزایندهای در یک جهان زندگی میکنیم که در آن وابستگی متقابل افراد و گروهها و ملتها بیشتر میشود و اعمال هر یک پیامدهایی برای دیگران دارد.» که بحث را وارد تاملات اجتماعی دربارة خطرپذیری میسازد.
متفکران عرب جهانیسازی را عموماً با پنج معرف تعریف میکنند:
۱. عوامل و بازیگران: انديشمندان عرب عموماً بازیگران جهانيسازي را بازيگراني غربی میدانند كه شامل حکومتها با تاکید بر ایالات متحده و سپس اعضای اتحادیة اروپا، موسسات بینالمللی، شرکتهای چندملیتی ميگردد. در تعاریف عربي از جهانیسازی بيان نميشود که جهانیسازی پدیدهای است که در آن اعراب چه میکنند؟ اين بدان معناست كه آنان از اساس این پدیده را غربی میدانند. غربیها چه میکنند و اعراب و مسلمانان چه میشوند؟
۲. اهداف: تعاریف عربی غالباً جهانیسازی را به ارائة روایتی از عمل و هدف دیگران منحصر میکنند. مثلاً آنان (غربیها) به دنبال سیطره بر جهان، تحمیل فرهنگ غربی، تبدیل جهان به یک بازار بزرگ و ... هستند. اما اعراب كه اصولاً خود را بازيگر عرصة جهانيسازي نميدانند، به طريق اولي سخن از اهداف خود نميكنند. در اينجا جلال امین به مفهوم استقلال توجه مینماید. آیا استقلال در اهداف و برنامهها محقق میشود یا در ابزار؟ مثلاً آخرين آمار حاكي از وجود 21 ميليون كاربر ايراني در شبكة اينترنت است. روي سخن جلال امين آن است كه آيا برنامهاي براي اين 21 ميليون كاربر طراحي شده است؟ اگر كشورمان برنامه و اهدافي از حضور اين كابران در اينترنت دارد، كشوري مستقل است و در غير اين صورت، توسعة كميّ و صوري تعداد كابران و يا تعداد رايانههاي شخصي را نميتوان معرف استقلال واقعي كشور دانست. اگر ما به اين مسايل اساسي نينديشيم، ديگران به جاي ما ميانديشند و تصميم ميگيرند.
۳. نتایج: در بُعد نتایج متفکر عرب خود را با موضوعاتی متعدد و متنوعي درگير ميبيند. برخي از آنها عبارتند از:
تغییر الگوهای زندگی، پیامدهای زیستمحیطی (که بیشتر نقل است تا دغدغه) ،گسترش فقر و شکافها چه در بُعد بینالمللی و چه در بُعد درونی، تبدیل جهان به یک بازار بزرگ، (پیشتر در قالب شعار استعماري «تفرقه بینداز و حکومت کن» و اکنون شعار «یکی کن و حکومت کن»)، از میان رفتن اقتدار و حاکمیت دولتها و یا کمرنگ شدن نقش مرزها، جهانیساختن حقوق بشر و گسترش الگوهای سیاسی مغرب زمین در سراسر جهان.
بیشتر اندیشة آنان واکنش است تا کنش، حالا که خانه می سوزد پس حداقل خود را گرم کنیم. غالباً متفکران عرب در این زمینه دیدی منفی دارند.
۴.مبانی نظری: عمدتاً تاکید متفكران عرب در طرح مسالة مباني نظري جهانيسازي، بسان متفكران غربي، بر تجدد، مابعدتجدد و نئولیبرالیسم است. لذا نقد تجدد به مثابة نقد جهانیسازی مطرح میشود. در مقابل جهانشمولی اسلام با بهرهگيري از تعاليم متعالي قرآن و سنت مطرح است. مشکل مسلمانان و اعراب آن نیست که حرفی برای گفتن ندارند مشکل آنان در نحوة اجرای آن است. عبدالعزيز التویجری، منیر شفیق، آیت الله سید محمد حسین فضل الله با گرايشهاي مختلف فكري، از زمرة کسانی هستند که ضعف جوامع اسلامی و توانمندی مادی غرب را در تثبیت سلطة تجدد و یا سرمایهداری غرب مؤثر دانستهاند و تحقق طرحهای جهانشمولی اسلام را در گرو قدرت يافتن جوامع اسلامي ميدانند.
۵. محیطهای زمانی و مکانی: متفکران عرب همچون متفکران غربی، جهانیسازی و انقلاب فناوری را لازم و ملزوم هم میدانند. فناوریهای نوین این امکان را به بشر داده است که بگوید: ما همگی در یک زمان در جهان زندگی میکنیم. لذا مرزهای قراردادی طبیعی کمرنگ و مرزهای فرهنگی پررنگ میشود.
صورت مسالة جهانیسازی در غرب به تدریج از دهة 1980م (به ويژه نيمة دوم آن) آغاز گرديد و در دهة 1990م به اوج خود رسید. در جهان عرب اين صورت مسالة جهانیسازی با حملة نظامي غرب به عراق از 1991م به بعد آغاز شد. اهميت درك مسايل جهان عرب در عصر جهانيسازي آن است كه بدانيم در آن چه مسالهای خاص اين دوران است و در دو دهه اخير ظاهر شده است؟
به عنوان مثال در برخی از نظریهها دربارة «مرگ و یا زوال» جهانیسازي صحبت میشود. به ادعای آنان جهانیسازي دارای چه ویژگیای بود که با از دست رفتناش از میان رفت؟ برخی گفتهاند که جهانیسازی قرار بود جهان را به یک همگرایی کلی رهنمون سازد اما حوادث 11 سپتامبر 2001م نشان داد که اتفاقاً تنشها میان فرهنگها به ویژه در میان اسلام و غرب افزایش یافت. پس جهانیسازی پديدهاي مرده است. ولی ویژگی جهانیسازی همگرایی جهانی و یا پایان تاریخ و ... نیست. حتی استعمار نیز ویژگی خاص آن نیست. استعمار پیش از جهانیسازي هم موجود بود.
نيز بررسی این امر این توجه را ایجاد نمود که چرا بسیاری از مسایل در طول زمان نسبتاً درازی در اندیشة سیاسی عرب تکرار شدهاند اما بر طرف نشدهاند؟ معضلی که در ایران نیز با آن مواجهایم.
همچنين ما نمیتوانیم درکی از جهانیسازی به مثابة فرصت و تهدید و یا احساسی چون بیم و امید نسبت به آن داشته باشیم، تا زمانی که درک و دریافتی از مسایل خود نداشته باشیم. بدون توجه به مسايل خويش مانند کسی هستيم كه وارد فروشگاهی ميشود در حالی که از قدرت خرید خود هیچ اطلاعی ندارد. او در این صورت قادر به تصمیمگیری نیست.
با اين توجه مهمترین مسایل را در اندیشة سیاسی عرب، در قالب شش دسته جدا نمودیم:
۱. نبود آگاهی: جهل و بیسوادی؛ تعلیم و تربیت؛ توقف اجتهاد؛ رها ساختن امور بنیادین (از سوی حاکمان و شهروندان) بحران عقل عربی؛ فقدان هدف و نبود نگرش راهبردی به مسایل، نبود فرهنگ صحیح نقد، سطح پایین درک رهبران عرب.
۲. مواجهه با فرهنگ و تمدن غرب: دنیاگرایی؛ گروههای مرجع؛ بحران زبان عربی؛ بحران در نهاد خانواده؛ زن و ارزشهای عربی- اسلامی؛ تهاجم فرهنگی و تجدد و تجدد کاذب.
۳. ساختارهای ناتوان سیاسی – اقتصادی: تفرقه و نزاع در جهان عرب؛ تضعیف نقش دولتها؛ استبداد و نبود دموکراسی؛ احساس یاس و تضعیف روحیة ملی (نبود خودباوری)؛ تشدید شکافهای اقتصادی؛ وابستگی شدید به کشورهای غربی؛ عدم توسعة پایدار.
۴. صهیونیسم: با موضوعاتي چون رابطة جهان عرب با کشورهای غربی، مسایل مربوط به تهاجم فرهنگی، و موضوع صلح در خاورمیانه، كه در آثار عبدالوهاب المسيري، متفکر لبنانی فتحي يَكَن (آیت الله تسخیری اشاره نمودند که نام یَکَن به فتح کاف در اصل از ریشه تركي است.) و بسیاری دیگر مشهود است.
۵. رفتارهای دوگانه غرب: پدیدة اسلامهراسی در غرب؛ حقوقبشر و دوگانگی در اجرای آن.
۶. همبودی زمانی - جهانی. از میان این مسایل تنها موضوع همبودی زمانی - جهانی موضوعی جدید است. يعني درك اين مساله كه «ما همگي در يك زمان با هم در جهان زندگي مي كنيم.» وضعیتی که در آن از اهمیت مرزهای قراردادی کشورها کاسته شده و بر اهمیت مرزهای فرهنگی افزوده می شود.
در اینجا مجال پرداختن به همة این مسایل موجود نیست، اما تنها به ذكر چند مثال و نمونة كوچك بسنده مي نماييم. مثلاً در خصوص مشكل «نگاه سطحی به مسایل» به اینترنت (به تعبیر گیدنز قلب تپندة Globalization در غرب ) توجه نماييم. ايجاد و ادارة آن فعالیتی جدی است. اما جهان عرب به مانند بسياري از پايگاههاي اينترنتي كشورمان نگاهي جدي به آن ندارند. مثلاً با مراجعه به سايت «مرکز مطالعات ملي جهانیسازی» در صبح امروز 11 مرداد ماه 1388 برابر با 10 شعبان با كمال تعجب در صفحة اول و تحت عنوان «اخبار مهم» همچنان تبریک عید نوروز سال 1388 به چشم ميخورد. است. در انديشة متفكران عرب نيز اين بحث موجود است كه آنان به مانند ديگر ابزاري چون هواپیما، دارو و ادوات نظامی اينترنت را در قالب صوري اخذ نموده و «عربي» مينمايند؛ اما در اکثر موارد، محتوای آن تناسبی با فرهنگ عربی ندارد.
يا در همایش جهانی شدن و جهان عرب (بيروت - 1997م) در خصوص مشكل تفرقه و نفاق در جهان عرب مشاهده مينماييم كه برخی با مقایسة میان جهان عرب با اتحادیة اروپا تاکید داشتند که اعراب وحدت زبانی دارند، بازار بزرگتری را در مجموعة خود دارا هستند، منابع انسانی و ذخایر عظیم طبیعی دارند، اما بر خلاف اتحادیة اروپا فاقد راهبرد و نگاه امنیتی مشترکی هستند.
و در زمينة گروههاي مرجع ميتوان به انديشههاي مالک بننبی توجه نمود كه بر قابلیت استعمار توجه ویژهای داشت. به باور او استعمار وارد جامعهای نمیشود، مگر آن که قابلیت پذیرش آن در آن جامعه محقق شده باشد. بن نبي متوجه آن شده بود كه دانشجوی عرب و ژاپنی داراي تفاوتهايي اساسي در مواجهه با فرهنگ غرب هستند. دانشجوی ژاپنی متوجه یافتن منطق شکلگیری جوامع اروپایی میگردد تا آن را به جامعهاش منتقل سازد، اما دانشجوی عرب شیفتة ظواهر آن جوامع میگردد و از اين رو تجدد كاذب را به جامعهاش منتقل مينمايد.
حتي برخی از اساتید فرانسوی دانشجویان عرب، انتقاد مینمایند که یک دانشجو نیست که بخواهد در زمینة شناختِ جوامع غربی پایاننامه بنویسد.
مرحوم دکتر احمد صدقی الدجانی جهانیسازی را از زاویة نقد ادبی مورد توجه قرار داده است. او در این زمینه بر تحلیل داستان «شرف» اثر صنع الله ابراهیم تاکید میکند. البته چنان که خود تاکید دارد توجهاش تنها لباس و مُد روز جوانان عرب نیست، بلکه به مانند عبدالوهاب المسیری اشاره دارد که در پس مُدهای لباس نگرشی عاری از دین نهفته است. «شرف» نام قهرمان داستان است که به سودای زندگی بهتر از شهر و خانه و کاشانه اش وارد قاهره میشود. او در حالی که دیگران از بوی بد جورابش در امان نیستند، به فکر آن است که فِر مُوی سرش به فلان سبک انگلیسی باشد و ... (وضعیتی که در آن فرد نیاز واقعی خود را نمیبیند.)
بدنة اصلي رساله اينجانب مبتني بر ارائة انديشههاي متفكران عرب هر يك به صورتي جداگانه از ديگري است كه تا حدي حالت دانشنامهبه خود ميگيرد. ما از خلال مطالعة آثارشان در مييابيم كه راهحلهای بسیار خوبی در زمینة جهانیسازی ارائه شده است.
به عنوان آنان اشاره به کوشش در جهت بومی ساختن علم و فناوری در جهان عرب (در حین ورود محصولات) مينمايند. در اين زمينه دکتر یحیاوی اشاره دارد که اعراب چارهای جز استفاده از ازار نوین مانند اینترنت را ندارند. در این شرایط باید نگاه مصرفگرایانه و تجملاتی از اینترنت را زدود و به انتقال فناوری و نهایتاً تولید بومی به عنوان یک هدف توجه داشت. تجدد کاذب زمانی است که فناوری بدون تامل بر جوانب فرهنگی اخذ شود. انتخاب فناوری هم انتخابی فرهنگی است و انتخاب یک فرهنگ است.
و يا آنكه تقريباً تمامي انديشمندان عرب بر ضرورت کنار گذاشتن اختلافات، وحدت و یا حداقل همکاری متقابل و یا فعالیت مشترک اسلامی؛ و نيز لزوم تقویت ابعاد اقتصادی، علمی، فناورانه، فرهنگی و تربیتی به عنوان مؤثرترین وسیله برای غلبه بر آثار منفی جهانیسازی تاكيد مينمايند.
توسعة گفتگو میان اسلام و مسیحیت؛ اعتمادسازی میان غرب و اسلام بر اساس احترام متقابل، گفتگوی طرفین و همکاری مشترک؛
گسترش احساس مسئولیت در جامعه (امر به معروف و نهی از منکر)؛
فعال کردن نقش سازمانهای عربی – اسلامی؛
مبارزه با غربگرایی؛ از ديگر موضوعات مورد توجه آنان است.
بخش مهمی از راهکارهای فوق همه در سطح حرف باقی ماندهاند. همه میدانند که تا تفرقه هست، اوضاع به همین صورت خواهد بود، اما وحدت واقعی شکل نمیگیرد. يكي از دلايل آن به شناخت نادرست و خیالی (شايد بتوان گفت رسانهاي) مسلمانان و اعراب از یکدیگر باز میگردد. مسلمانان بايد به جاي آنكه درگیر موضوعات خیالی و مبتنی بر گمان گردند، با واقعیات و حقایقِ دوران خویش آشنا گردند. هر چه بر شناخت صحیح اعراب از يكديگر و از غرب و نيز ما از یکدیگر (اعراب و ایرانیها، شیعیان و اهلسنت) افزوده گردد، و آگاهی آنان از معیارهای معتبر در شناخت یکدیگر افزایش یابد، به همان میزان بر امکانات همکاریها افزوده میشود.
دقت شود که مساله آن نیست که او (فرد مقابل، گروه مقابل، كشور مقابل و ...) كيست؟ مساله آن است که او چگونه و با استفاده از چه شیوهها و منابعی ما را میشناسد؟ لذا حلقة مفقوده تشریح سازوکارهایی شکلگیری شناخت نادرست و کاذب از یکدیگر است. مثلاً اعراب چگونه و از چه راههایی ایرانیان را میشناسند، آیا میتوان راههایی جدید در شکلگیری از این شناخت به آنان معرفی نمود؟ غربشناسی به شیوة حسن حنفی که مبتنی بر ارائة یک دوره تاریخ فلسفة غرب است، گرهای از این مشکل نمیگشاید. ارتقاي اين شيوه از شناخت مهمترین پرسش دوران همبودی زمانی - جهانی است که در آن از نقش مرزهاي طبيعي كاسته شده و بر اهميت مرزهاي فرهنگي و اعتقادي افزوده شده است.
تا این حلقة مفقوده در جهان ادبیات فکری جهان عرب شکل نپذیرد، امید به موفقیت طرحهایی چون ایجاد همکاری و همدلی میان اعراب و یا تحقق توسعه کمرنگ خواهد بود.
سپس اساتيد داور به نقد موارد متعددي چه به لحاظ ساختاري و چه محتوايي در رساله پرداختند كه شامل موارد زير گرديد:
1. اصلاح برخي نكات ويرايشي در متن،
2. نياز به روانتر ساختن برخي ترجمهها،
3.ضرورت پرداختن به برخي از انديشمندان عرب كه جاي خالي آنها در اين موجوعه احساس ميشود (به ويژه تاثرات انديشههاي مرحوم آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر (ره)،
4. ضرورت جابهجايي برخي از مطالب در متن،
5. عدم تاكيد نويسنده بر طرح فرضيه
6. عدم توجه نويسنده به برخي از منابع موجود.
پس از توضیحات اساتید محترم راهنما و مشاور رساله، در ادامه كاميار صداقت با تشكر از اساتيد داور، توجه به موارد بيان شده را در ارتقاي پژوهش لازم دانست و به موارد زير اشاره نمود:
1. اساس پژوهش پرسش است. هر پژوهشي نيازمند طرح پرسش است، اما اين گونه نيست كه بايد حتماً داراي فرضيهاي باشد. پژوهش هايي كه پرسش محورند ميكوشند تا پاسخ پرسش تحقيق را دريابند و پژوهشهايي كه فرضيه محورند ميكوشند تا صحت پاسخ اولية محقق به پرسش خود را بيازمايند. پژوهش حاضر داراي پرسشهاي مشخصي است و آن را دنبال نموده است.
2. كلية موارد مربوط به ويرايشِ متن بار ديگر بررسي خواهند شد.
3. انديشمندان ديگري نيز هستند كه ما در قالب توسعة اين تحقيق و يا به صورت تحقيقي مستقل در آينده به آنان خواهيم پرداخت و از اين نظر انشاء الله با كارهاي بعدي اين اثر جامع و از انديشة سياسي متفكران عرب به سطح متفكران جهان اسلام ارتقا يابد.
در خاتمه جلسه اساتيد راهنما و مشاور و هيات داوران با بررسي رساله آن را مورد پذيرش قرار دادند.
اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن، صلواتك عليه و علي آبائه، في هذه الساعة و في کل ساعة، ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً، حتي تسکنه أرضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً ×××××××××××××××××