رابطه مهندسي جهاني با دين جهاني، براي بسياري از پژوهشگران ديني و علمي به سهولت ميسر نيست، زيرا، اين رابطه بايد مستند به مطالب حقيقي الهي و علمي باشد كه خود، جستجوي علمي و ديني، فردي و آزاد را، اولين وظيفه هر فرد علمي و ديني واقعي مي داند. به هم اين جهت، براي پژوهشگران، قراردادن اين دو اصل، در مقابل يكديگر، موجب ايجاد تضادي گرديده كه تبعيت از مهندسي علمي جهاني، اصل ديگر يعني دين جهاني (عهد و ميثاق الهي) را، تحت الشعاع قرار مي دهد. پژوهشگراني كه براي مطالعه فضاي نوين جهاني شدن، خود را به سلاح تحصيلات آكادميك مجهز مي نمايند و براي وصول به هدف و آرمان خود، اين حركت را كافي و لازم مي دانند، پيوسته خود را با مشكل اساسي دين جهاني (عهد و ميثاق الهي) مواجه مي يابند. اشكالي كه افراد پژوهشگر دقيقا در رابطه با فضاي جهاني شدن، با آن روبرو هستند، اين است كه در حال حاضر، پژوهش در محدوده مهندسي علمي دانشگاهي، مستلزم مراجعه به آثار و تحقيق در فريم مشخص مبتني بر اصول علمي شناخته شده امروز آكادميك است، بنابراين درك روشني از مشخصه دين جهاني (عهد و ميثاق الهي) در فضاي جهاني، نخواهند داشت، مگر اينكه مهندسي علمي جهاني براي اينكه درك روشني از موقعيت ادبيات دين جهاني در فضاي جهاني شدن )GLOBALI ZATION( داشته باشد، موارد ذيل را بايد، مورد بررسي دقيق قرار دهد؛
    -1 اهميت اتخاذ متدولوژي صحيح در كسب دانش دانشگاهي و دانش ديني در فضاي جهاني،
    -2 توجه تام به تحقيقات ديني و مهندسي علمي دانشگاهي و تطابق وتوافق هر دو در فضاي جهاني
    -3 توجه به مفاهيم متشابهات ديني، در فضاي جهاني (متافور)
    -4 تجزيه و تحليل محصولات حقيقي مهندسي علمي و ميثاق حقيقي الهي براي انتخاب دين حقيقي الهي در فضاي جهاني
    -5 توجه رفتار و استانداردهاي اخلاق علمي و اخلاق ديني، توسط پژوهشگران، براي باور و اعتقاد به فضاي حقيقي جهاني شدن )GLOBALI ZATION(
    اين پژوهش با اتخاذ روش علمي و استقلال نظري در خصوص مهندسي علمي جهاني دانشگاهي كه مايه گزاره اصلي اين پژوهش است، سريعا به سراغ مباني 3 گانه مهندسي علمي جهاني دانشگاهي مي رود، مهندسي علمي جهاني دانشگاهي در فضاي سه الگوي متلاطم و نامتلاطم، الگوي باستاني، الگوي حال، الگوي آرماني زندگي مي كند، الگوي باستاني يا آركيوتايپ، كه شروع حركت مكان و زمان و تاريخ گذشته را در بر دارد، الگوي حال يا پوروتوتايپ، كه وضعيت فعلي را براي فرد و جامعه ترسيم مي كند و الگوي آرماني يا ايده آل تايپ، كه وضعيت آينده را براي فرد و جامعه، نمايش مي دهد. بنابراين مهندسي علمي جهاني دانشگاهي، عبارت از وحدت ناگسستني 3 اصل «خصلت معنوي هستي»، «هوشياري تاريخي»، «ديدگاه جهانشمولي» است كه در فضاي جهاني شدن با توجه به 3 الگوي آركيو، پوروتو و ايده آل تايپ حركت خود را دنبال مي نمايد.
    -1 «خصلت معنوي هستي»، ناشي از اولين كرايتر مهندسي علمي جهاني دانشگاهي
    شالوده جهان بيني مهندسي علمي نوين جهاني دانشگاهي بر تعبيري معنوي (ذهني) از هستي، استوار است و اين تعبير ذهني (معنوي)، وجود پيش ذهن تمامي ديگر اصول مهندسي علمي نوين جهاني دانشگاهي است. جهاني كه اينك خود را در آن مي يابيم، جهاني است كه يا از طريق جهان بيني مادي افراطي، ممسوخ گرديده و با آنكه از بيماري مزمن سنت پرستي عادتي افراطي بدون تغيير شبه ديني، مسموم شده است. اين دوجهان بيني، اگر چه در تضاد با يكديگر قرار دارند، اما از بسياري جهات، با يكديگر شباهت هم دارند، سنت پرستي افراطي شبه ديني، از روح خلاق و نو آوري دين حقيقي، يعني ازعرفان و الهام حقيقي و نباض، غفلت كرده و دين را به امري خشك و ايستا و راكد و قشري مبدل كرده است و به جاي تكامل و عدالت به تشويق قهر و خشونت و نفرت و ناشكيبايي همت مي نمايد و فرهنگ جهان بيني مادي افراطي نيز، با طرد حقايق معنوي و جنبه معنوي هستي انسان و جامعه هر چه بيشتر از ارزش ها و شرف راستين انساني، مي كاهد و خود را عاري مي كند و نسبيت گرايي اخلاقي را تشويق مي نمايد و همين نسبيت گرايي اخلاقي در نهايت به ستايش و پرستش قدرت بيشتر مادي پرداخته و ضمن رد فرهنگ ايثار (باور حقوق براي ديگران) مجموعه اي از غرايز اتومات ماشيني اقتصادي اجتماعي ومجسمه اي از غرايز لذت بخش جنسي را به عنوان همه لذت واقعيت به نمايش مي گذارد و سرانجام مفهوم شكوهمند انسان را به عنوان صورت و مثال الهي و خليفه خداوندي، به باد تمسخر مي گيرد وتعجبي ندارد كه در چنين حيطه اي، هزاران دشواري اخلاقي را به وجود آورده اند و فرد و جامعه و طبيعت، بيگانه از هم و بيگانه تر از ديروز به امروز مي رسند. واكنش شبه ديني افراطي، نيز به اين انحطاط اخلاقي فرهنگي از طريق ديگر، دامن مي زند و با تكيه بر اعتقادات جزئي پوسيده، به نفرت فرد و جامعه و تشويق به خشونت و ترويج ناشكيبايي، تلاش مضاعف مي كنند. مهندسي علمي نوين دانشگاهي جهاني به ماهيت ذهني هستي و خصلت روحاني انسان، تاكيد كرده و در آن واحد، تعبير مادي هستي و بنيادگرايي شبه ديني افراطي را نيز مردود مي سازد، تماميت هستي را به عنوان آيينه اي از اسماء و صفات الهي مي داند و همه چيز را، مظاهر تقدس الهي مي شمارد، به انسان، به طبيعت، به عنوان جمال و كمال الهي نظر مي كند و در همه چيز، چهره محبوب حقيقي الهي، را تماشا مي كند.
    مهندسي علمي نوين جهاني دانشگاهي، رويكرد محبت و عشق را، رويكرد زيباي فرد فرد انسان ها مي داند، وستيز و جدال را به عرفان حقي و صلح جهاني قابل تبديل، در نظر مي گيرد و عرفان، عشق، و عمل را مثلث مقدس حيطه مهندسي علمي جهاني نوين دانشگاهي، قلمداد مي كند و با باور و اعتقاد به اين مثلث، راهگشاي فضاي «جهاني شدن» مي شود.
    -2 «اصل هوشياري تاريخي» ناشي از دومين كرايتر مهندسي علمي جهاني نوين دانشگاهي
    مهندسي علمي نوين جهاني دانشگاهي، معمولااز آزادي بيان، از آزادي حقوق، از مردمسالاري سخن مي گويد و هراسي هم ندارد، چرا كه تحول هاي اجتماعي و تاريخي را مورد قبول قرار مي دهد و اعلام مي كند كه اگر چه ذات الهي، ازلي و غير قابل تغيير است، اما تجلي اين حقيقت ازلي، در حيطه زندگي، در فضاي حادث تاريخي، به ناچار امري مشروط و پي درپي و تغييرپذير است.
    بدين ترتيب كه همان گونه، كه فيض معنوي، در همه اشياء در همه دوره زندگي، در هر لحظه ابداع و تجديد مي گردد و تعطيلي و بن بستي، براي فيض معنوي نيست، به همين جهت، در ابعاد وسيع فرد و جامعه، در عالم امكان نيز، موجوداتي پويا و تاريخي (ديناميك) هستند، نهادهاي اجتماعي فرهنگي، پديدارهاي متغيير و متحول و متكامل مي باشند، تاكيد دومين كرايتر مهندسي علمي جهاني دانشگاهي بر اين است كه: هدايت معنوي، امري تاريخي و ديناميك و مترقي است.
    -3 «اصل جهانشمولي»، ناشي از سومين كرايتر مهندسي علمي جهاني نوين دانشگاهي
    اصل جهانشمولي، اصل وحدت و اتحاد و همبستگي انساني و امنيت فراگير و تفاهم با ديگران و صلح بين انساني است، وحدت 3 اصل «تغيير فراگيري معنوي هستي، هوشياري تاريخي، جهانشمولي» ويژگي هاي منحصر به فرد مهندسي علمي نوين جهاني دانشگاهي را تشكيل مي دهد.
    مهندسي علمي نوين جهاني دانشگاهي با توجه به باورهاي اعتقادهاي خويش روي تمركز 3 اصل ياد شده، از لزوم «محبت بين همه انسان ها» صرف نظر از جنسيت، مليت، قوميت، نژاد، زبان، اعتقادات ديني، به شدت پافشاري مي نمايد، اينك جامعه هاي بومي (همانند ايران) هستند كه سريعا مي توانند در سايه اصول سه گانه مهندسي علمي جهاني دانشگاهي نوين به صلح و آرامش و ارتباط و اتحاد ميان همه انسان ها، بهتر دستيابي داشته باشند، بنابراين هنگامي كه به متن مهندسي علمي نوين جهاني دانشگاهي، نگاه تعمقي مي كنيم جهات امتيازات آن را در پنج نكته و در يك نتيجه گيري خلاصه وار متمركز، مي يابيم5 ! نكته امتيازي آن شامل اين موارد است:
    الف- ايجاد وسايل نوين اتصال و ارتباطي كه اينك تمامي قطعات جهان را حكم يك قطعه نموده است پس اصول و مبادي 3 كرايتر مهندسي علمي نوين جهاني دانشگاهي را مي پذيرد.
    ب- افزوني سيرو سفر و گردشگري چه در جهان امكان و چه در دنياي مجازي IT( و )ICT اختلاط و تبادل افكار با جميع انسان ها را، ميسر نموده است و باز اصول و مبادي 3 گانه مهندسي نوين علمي دانشگاهي جهاني را مي پذيرد.
    ج- نقش نشريات علمي جهاني آكادميك مستقل، در اطلاع بر همه امور و افكار جميع انسان ها، بنابراين مبادي و نظامنامه )by laws( اعتقادي مهندسي علمي جهاني نوين آكادميك را مي پذيرد.
    د- نيازها و احتياج ها جديد ملل و دول به يكديگر (بهداشتي، تغذيه اي، محيط زيستي و...) بنابراين، مهندسي علمي نوين جهاني دانشگاهي را، مي پذيرد.
    ج- شرايط ممكن الوصول بودن دسترسي به وسايل جهاني براي تحقق جهات مادي و معنوي، براي تحقق علمي بنابراين اصول 3 گانه مهندسي كه اينك در فضاي جهاني شدن در آغاز هزاره سوم، كاملامهيا است را تحقق پذير ساخته است و آن را مي پذيرد.
    ارتباطات نوين، گردشگرهاي نوين، نشريات و جريان مستقل اطلاعات نوين، احتياجات نوين، امكانات نوين هر 5 امتياز، براي مهندسي نوين علمي جهاني دانشگاهي، به صورت اعتقاد و باورهاي نوين درآمده است. اما نتايج خلاصه وار متمركز مهندسي علمي جهاني دانشگاهي شامل اين موارد است:
    الف: موقعيت جديد مهندسي علمي جهاني آكادميك با دين جهاني (عهد و ميثاق الهي)
    ب: موقعيت جديد مهندسي علمي جهاني آكادميك با نظم جهاني الهي نوين
    الف: موقعيت جديد مهندسي علمي جهاني آكادميك معمولابا تاكيد بر روي پارادايم، آغاز مي گردد. توماس كوهن، اين آغاز را چنين مطرح مي نمايد كه بايد با ديد تازه اي به جريان هاي پيشرفته علمي، نگاه كنيم، توماس كوهن تاكيد دارد كه دانشمندان و پژوهشگران و گروه انسان هاي علمي، تمامي پيشرفت هاي علمي خود را از طريق افزودن اصلي به اصل ديگر به وسايل مكانيكي عملي، به دست نمي آورند، بلكه گه گاه به كار خلاصه اي ناگهاني و انفجار آميز هم بايد دست بزنند.
    اين حركت را جابه جايي يا پارادايم )PARADIEM( مي نامند، در واقع پارادايم، عبارت از اساسي اجتماعي و روش نوين اعتقادي است كه در جامعه، متداول مي شود و پيوسته بافت هاي غير معمول، بر روي هم انباشته مي شوند و عاقبت، مهندسي علمي نوين، به عنوان سيستم توضيح دهنده اي جديد به عنوان پارادايم، خود را معرفي مي كند و پارادايم، دنياي متغيير نوين را رقم مي زند و از استاتيك خود را رهايي مي دهد.
    پس با وجود تغييرات نوين پارادايم مهندسي علمي، چگونه مي توان، مفهوم دين جهاني (عهد و ميثاق الهي) را در يك رديف با پارادايم، قرار داد؟ با حس با عقل و استدلالات منطقي و گزاره هاي علت و معلول، چگونه؟
    دين جهاني (عهد و ميثاق الهي)، مسلما، هرگز مانع و رادع جستجوي حقيقت براي انسان ها نيست، دين جهاني، سبب تحرك معنوي بيشتر و تنوير فكر مي گردد و مهندسي علمي جهاني نوين را از جريان و نتيجه و جهت مطالعاتش آگاه تر مي سازد، بدون چنين استعانتي از حيطه دين جهاني، در فضاي جهاني شدن، مهندسي علمي نوين جهاني، موجب خودخواهي و نفس پرستي و خفيف دانستن ديگران خواهد شد، پس مهندسي علمي جهاني نوين مي بايست مشوق اخلاق جهاني و هنر جهاني باشد به اين طريق «متدولوژي» استفاده از هر دو منبع خواهد بود، چقدر اين متدولوژي مي تواند كارساز باشند؟!
    مهندسي علمي غير الهي را در نظر بگيريد كه به غناي پارادايمي علمي جهاني متمدن، دست يافته و با حركاتي تحقيرآميز به اعمال و اظهاراتي مي پردازد كه دين جهاني (ظهور كامل كمالات الهي) را، از همراهي با مهندسي علمي جهاني نوين، باز دارد، غافل از آنكه، مهندسي نوين علمي جهاني، در عرصه جهاني شدن بر اين مطلب تاكيد دارد كه فهم كلمات الهي و درك ادبيات جهاني معنوي، هيچ دخلي به كسب علم پارادايمي ندارد و اين امر منوط به صفاي قلب و تزكيه نفوس آكادميك و فراغت ذهني آنان خواهد بود.
    ب: پارادايم نوين و نظم جهاني الهي:
    موقعيت جديد مهندسي علمي جهاني آكادميك يا پارادايم نوين قادر به تغيير وضع موجود و تبديل سريع آن به نظم جهاني الهي نخواهد بود. اصولاتصور اينكه تمدن پارادايمي جهاني كه معرف بلوغ جميع نوع بشر است، هرگز از شدت و عظمت تغييراتي كه بايد در اين عصر انتقال در ذهن بشر حاصل شود غافل است و نبايد به دام لاف زني هاي رويدادهاي متعدد و ظاهري موفقيت هاي موقتي و رفرم هاي مختصر عملي گرفتار شويم. اين توفيقات سريع زماني تكنولوژي عصر فاسد و عصر مرگباري از جهل فقر و بيماري را به همراه آورده كه نمي تواند پاسخگويي نمايد، بنابراين دين جهاني به جاي تكبر و خودستايي پارادايم نوين عملي جهاني پارادايم را به دو منطق مجهز مينمايد.
    منطق اول: اگر از ديد پارادايم نوين جهاني به وضع جهان در آغاز هزاره سوم نظري بيفكنيم نمي توانيم از اين نكته غافل شويم كه ديگر نظام هاي موجود اجتماعي قابل ترميم و تعميم نيست و ايجاد تغييرات اساسي و بنيادي و ريشه اي و مديريت جهاني در تمام جوانب زندگي فردي و جمعي و نيز در همه ساختارها و كاركردهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي موجود ضروري است (نقش دين جهاني ايجاد اين تغييرات بنيادي است.)
    منطق دوم: اگر از ديد پارادايم نوين جهاني به وضع جهان در آغاز هزاره سوم نظري دوباره بيفكنيم شاهد ظلم، بي عدالتي و تشنگي تسكين ناپذير براي زور طلبي خواهيم بود. طمع و رقابت منطق در نيمي از جهان رسما مورد قبول واقع شده و بر روي آن ايدئولوژي اجتماعي و سياسي قوي سرمايه داري سودرسان بنا گشته و در نيمه ديگر جهان، همچنان، تنازع انساني به عنوان كمال مطلوب، اساس بناي ايدئولوژي پنهان چپ ضد ديني اومانيستي سوسياليستي قرار گرفته است. دراين ميان متاسفانه تحت نفوذ و ميدان چنين جوامعي است كه تنازع مخصوصا به عنوان خصيصه ضروري براي سازمان دادن به فعاليت هاي اجتماعي شناخته شده و رقابت مطلق همچون اصل اساسي زندگي تلقي گرديده و ذكر مي شود كه تنها كافي است بياموزيم، بياموزيم تا خواست هاي دروني را در مسير بيشتري به كار بريم اما دين جهاني منطق دوم را به مهندسي علمي نوين جهاني آكادميك يا پارادايم نوين مي دهد كه در تهيه و تنظيم برنامه هاي جهاني كه به نحوي به توسعه مربوط مي شود بايد نكات مهمه اي را در نظر بگيريم تا شكاف )GAP( موجود رفع و انسجام حيات اجتماعي پديدار شود:
    الف: دين جهاني تاكيد دارد كه پارادايم علمي نوين، بايد از تمايل به عرضه داشتن تك توسعه، مانند تك محصولي براي فروش و تحويل به مردم، اجتناب نمايد، توسعه حقيقي، روندي است كه بايد طي آن استبداد و توانايي عموم مردم در رهبري تغييرات و تحولات و نظارت و كنترل پيشرفت، افزايش يابد، اين روند بايد به جهاني هدايت شود كه ساكنين مناطق بومي مختلف با منابع مادي و ذهني متفاوت همه با هم بتوانند به طور متساوي اقدامات و حق همكاري را داشته باشند.
    ب: دين جهاني تاكيد دارد كه مشاركت )PARTICIPATION( از لوازم ذاتي تحول، توسعه )Development( مي باشد، بدون مكانيسم مشاركت و مشورت مستمر، تحقيقي، صورت نمي گيرد و اگر بدون مشاركت پيش رويم، پروژه ها در گذر از مردم تنها در مجموعه اي از اقداماتي از قبل تعيين گرديده، محصورتر گرديده و دچار تالي فساد، مي شود.
    ج- دين جهاني تاكيد دارد كه توسعه حقيقي و مشاركت حقيقي، نيازمند تشكيلات و سازمان هاي محلي، ملي و جهاني الهي است.
    د- دين جهاني تاكيد دارد كه «يادگيري و دسترسي به دانش و انواع مهارت ها» در همراهي با توسعه معنوي و روحاني نوين به كاهش جدايي كنوني )GAP( بين طبقات متجدد و طبقات سنتي، منجر خواهد شد.
    هـ- تفكيك و تقسيم بندي زندگي به حوزه هاي مجزا و مستقل، مانند حوزه مادي، حوزه معنوي، حوزه فردي، حوزه جامعه اي، حوزه توليد، حوزه كيفيت محيط زيستي، حوزه بهداشت، حوزه اوقات فراغت و... اگر چه برنامه ريزي در سطحي خاص براي پارادايم نوين علمي، راحت و مناسب است، اما دين جهاني (عهد و ميثاق الهي) زياده روي در تمركز روي اين حوزه ها را موجب سردرگمي و آشفتگي در آغاز هزاره سوم در فضاي جهاني شدن مي داند. به جاي آنها مجموعه اي از: روندهاي جديد بايد به كار انداخته شود، روندهاي حقيقي تحول و توسعه و تغيير، مانند سازمان دهي حقيقي توليد، بهبود حقيقي مجاري بازاريابي و توزيع و توليد و تطبيق حقيقي تكنولوژي با آن، تعليم و تربيت كليه منابع استعدادي انساني مطابق نيازها و خواست هاي اجتماعي، تقويت حقيقي موسسات اجتماعي، بخصوص در تصميم گيري ها و غني نمودن حقيقي فرهنگ و بهبود خدمات پايه اي و اساسي آموزش و پرورش، بهداشت، كالاو خدمات بايد در حيطه اجتماعي حقيقي قرار گيرد، بنابراين فضاي جهاني شدن، به نسلي از افراد نوين با ذهني به خوبي تعليم يافته و تربيت شده نياز دارد كه خود را خادم عالم انساني وقف آسايش بشريت نمايد و به علاوه به امور از ديد ضعفا هم نگريسته شود، از احساسات، از عجزها، از محروميت ها، از خواست ها، از اهدافشان، غافل نشوند و با استفاده از مهندسي پارادايم علمي توام با تمام فضايل عاليه انساني دين جهاني، به طور منظم و سيستماتيك به جستجوي استراتژي هايي براي وصول به رفاه و سعادت مادي و معنوي بيشتر و بالاتر نوع بشر بپردازند. استفاده از شرايط پريشان اكثر ايدئولوژي هاي كنوني محيط هاي جهاني، به منظور ساختن مدل هايي براي فضايي جهاني، بسيار كميك خواهد بود. تئوري مطالبات اجتماعي انساني در محيطي راحت و دور از مردم، اهداي انواع دائم التزايد درجات علمي تحصيلي! در جامعه اي تشنه مدرك، اشغال نمودن صدها مقام و شغل در رشته عموم پسندانه توسعه!، تحقيقات پي درپي روي واژه فقر از ديد سرمايه داران اقتصادي مطمئنا همه اين اعمال متكبرانه راهي به فضاي جهاني شدن را براي مهندسي پارادايم علمي نوين نمي گذارد و تنها اقداماتي قابل قبول است كه در ظل هدايت آثار و تعاليم معنوي ادبيات دين جهاني، همراه با مهندسي علمي نوين جهاني، صورت بپذيرد، كوشش هايي كه نيازمند يك قالب فكري مفهومي فرا همراه با انگيزه هاي فراگير معنوي خواهد بود.
    همراهي پارادايم نوين علمي بلوغ دنيا، با اعتقاد و باور به ادبيات دين جهاني، ميسر خواهد بود و اين چنين بايد در فضاي جهاني آمادگي را ايجاد كرد و اين آمادگي نياز به زبان سازي مشترك معنايي جهاني دارد.

magiran.com > روزنامه رسالت > شماره 6726 21/3/88 > صفحه 17 (فرهنگي) > متن